A rice of the past. p3
باهم پرتام شیم تو رودخونه همون طور که من گفتم یک شناگر ماهرم ولی وقتی افتادیم تو رودخونه دیگه توان شنا کردن نداشتم افتادیم تو اب کم کم گفتم کارمون تموم فقط چشمای نگرانش رو دیدم و کم کم نفس کم اوردم و خاموشی
ویو کوک
وقتی موتورو دیدم گفتم کارم تمومه که اون دختره منو هل داد ولی من دستشو گرفته بودم موتور خورد بهش و باهم افتادیم توی رودخونه وقتی افتادیم چشمامو باز کردم و به دور و ور نگاه کردم دیدم خیلی بی جون چشماش داره میره سریع گرفتمش ولی تا گرفتمش بی هوش شد با یک دست بغلش کرده بودم و با دست دیگه شنا (شبیه اقای ملکه) تا رسیدیم به لبه اول اونو گزاشتم رو خشکی بعد خودم اومدم هوا گرم بود ولی باز احتمال سرما خوردن بود بدتر که اون بی هوش شده بود عملیات احیای قلبی که نامجون یادم داده بود رو انجام دادم بعد حدود2 دقیقه یا 1دقیقه شروع به سرفه کرد اروم چشماشو باز کرد بهش گفتم
☆دیوونه چی کار کردی؟؟(داد)
+میزاشتم موتور میزد بهت؟؟
☆الان نزدیک بود جفتمون بمی. ریم(داد)
+بازم ممنون
☆واسه چی
+اگه نبودی من الان مـ. رده بودم
☆خواهش میکنم الان کجا میری؟
+میرم هتل
☆عاها همین هتل نزدیکه اینجا؟
+ااوهوم
☆خب ما خونه مون رو داریم درست میکنیم ما هم تو همین هتلیم
+هر هفتاتوننن
☆اره
+باورم نمیشه تونستم ببینمت
☆بیا بریم الان سرما میخوریم لباسامونم خیسه
+باشه بازم ممنونم، راستی اون سه تا کجان (دارن میرن طرف هتل)
☆عا نمیدونم
+باورم نمیشه توی اولین روز مهاجرتم تو رو دیدم
☆یعنی الان برات مهم نیست چه اتفاقی افتاد
+مهم که هست ولی خب دیدن تو مهم تره
☆عجب، رسیدیم
+بازم ممنونممم
☆بیا بریم طبقه چندی؟
+۴ام
☆عه خب پس باهم هم طبقه اییم
+وای خدا
(کارکنای پذیرش
اولین @ دومی•)
@وای اون یا خدا
•اون دختره کیه؟
@نمیدونم
•هوفف
(ا/ت و کوک سوار اسانسور شدن-
+اه از شانسم امروز لباس سفید پوشیدم
☆بیا این شماره تلفن اتاقمونه(مثلا) ۴۷۵۹
+واقعا داری شماره رو میدی به من
☆اره اگه کار داشتی یا اتفاقی دوباره افتاد زنگ بزن
+مرسی مال منم ۵۸۶۵☆اسمت چیه؟
+اوه ببخشید ا/ت
☆باشه پس میبنمت
+بای
(ا/ت داره میره طرف اتاقش)
ا/ت نفسای یکی رو حس میکنه و سرعتش رو زیاد میکنه وقتی رسید به دم اتاقش بر میگرده عقب و کوک رو میبینه
+اتاق شما هم همینجاس؟
☆اره
+اوه
(هردو میرن تو اتاقا)
(جین♡ شوگا@ جیمین* تهیونگ= نامجون ∆ جیهوپ® کوک☆)
*سلام کجا..... بودی؟
®چرا خیسی؟
∆شنا کردی(خنده)
☆نه بابا (کل داستانو توضیح میده)
=عا فقط منم پشمی برام نموند؟
@احساس میکنم خواب دیدی
☆نه بابا ا/ت اتاقش همین اتاق بقلیه
*الان خوبه؟
☆مطمعن نیستم ولی فکر کنم اره
*تو که مطمعن نیستی چرا گزاشتی بری تو یک اتاق دیگه تنها
ویو کوک
وقتی موتورو دیدم گفتم کارم تمومه که اون دختره منو هل داد ولی من دستشو گرفته بودم موتور خورد بهش و باهم افتادیم توی رودخونه وقتی افتادیم چشمامو باز کردم و به دور و ور نگاه کردم دیدم خیلی بی جون چشماش داره میره سریع گرفتمش ولی تا گرفتمش بی هوش شد با یک دست بغلش کرده بودم و با دست دیگه شنا (شبیه اقای ملکه) تا رسیدیم به لبه اول اونو گزاشتم رو خشکی بعد خودم اومدم هوا گرم بود ولی باز احتمال سرما خوردن بود بدتر که اون بی هوش شده بود عملیات احیای قلبی که نامجون یادم داده بود رو انجام دادم بعد حدود2 دقیقه یا 1دقیقه شروع به سرفه کرد اروم چشماشو باز کرد بهش گفتم
☆دیوونه چی کار کردی؟؟(داد)
+میزاشتم موتور میزد بهت؟؟
☆الان نزدیک بود جفتمون بمی. ریم(داد)
+بازم ممنون
☆واسه چی
+اگه نبودی من الان مـ. رده بودم
☆خواهش میکنم الان کجا میری؟
+میرم هتل
☆عاها همین هتل نزدیکه اینجا؟
+ااوهوم
☆خب ما خونه مون رو داریم درست میکنیم ما هم تو همین هتلیم
+هر هفتاتوننن
☆اره
+باورم نمیشه تونستم ببینمت
☆بیا بریم الان سرما میخوریم لباسامونم خیسه
+باشه بازم ممنونم، راستی اون سه تا کجان (دارن میرن طرف هتل)
☆عا نمیدونم
+باورم نمیشه توی اولین روز مهاجرتم تو رو دیدم
☆یعنی الان برات مهم نیست چه اتفاقی افتاد
+مهم که هست ولی خب دیدن تو مهم تره
☆عجب، رسیدیم
+بازم ممنونممم
☆بیا بریم طبقه چندی؟
+۴ام
☆عه خب پس باهم هم طبقه اییم
+وای خدا
(کارکنای پذیرش
اولین @ دومی•)
@وای اون یا خدا
•اون دختره کیه؟
@نمیدونم
•هوفف
(ا/ت و کوک سوار اسانسور شدن-
+اه از شانسم امروز لباس سفید پوشیدم
☆بیا این شماره تلفن اتاقمونه(مثلا) ۴۷۵۹
+واقعا داری شماره رو میدی به من
☆اره اگه کار داشتی یا اتفاقی دوباره افتاد زنگ بزن
+مرسی مال منم ۵۸۶۵☆اسمت چیه؟
+اوه ببخشید ا/ت
☆باشه پس میبنمت
+بای
(ا/ت داره میره طرف اتاقش)
ا/ت نفسای یکی رو حس میکنه و سرعتش رو زیاد میکنه وقتی رسید به دم اتاقش بر میگرده عقب و کوک رو میبینه
+اتاق شما هم همینجاس؟
☆اره
+اوه
(هردو میرن تو اتاقا)
(جین♡ شوگا@ جیمین* تهیونگ= نامجون ∆ جیهوپ® کوک☆)
*سلام کجا..... بودی؟
®چرا خیسی؟
∆شنا کردی(خنده)
☆نه بابا (کل داستانو توضیح میده)
=عا فقط منم پشمی برام نموند؟
@احساس میکنم خواب دیدی
☆نه بابا ا/ت اتاقش همین اتاق بقلیه
*الان خوبه؟
☆مطمعن نیستم ولی فکر کنم اره
*تو که مطمعن نیستی چرا گزاشتی بری تو یک اتاق دیگه تنها
۸۲۶
۲۰ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.