♪¶•^[𝐣𝐤]^•¶♪

♪¶•^[𝐣𝐤]^•¶♪
𝐩𝐚𝐫𝐭 𝓹𝓪𝔂𝓪𝓷𝓲
با لبخند بهش خیره شد
جوابی بهش نداد. نزدیکش شد و بو*سه ای به لب های جئون زد
𝕄𝕖𝕝𝕠𝕕𝕚:اگه بگم نه چیکار میکنی؟
اخم بین ابروهاش شکل گرفته بود!
𝕛𝕜:دق میکنم
با مشت حرصی به شونه های جئون زد
𝕄𝕖𝕝𝕠𝕕𝕚:غلط کردم،بیا بریم ازدواج کنیم
از کیوت بودن نباتش شروع به قهقهه زدن کرد
𝕛𝕜:آخه من‌فدای تو نشم؟
شاهد لوس شدن نباتش بود! یاد چند ساعت پیش تو کافه افتاد!
𝕛𝕜:خب..پس من کیوت بودم؟
دستاشو گذاشت رو سرش و گفت
𝕄𝕖𝕝𝕠𝕕𝕚:نه نه نه من واقعا اشتباه کردم!تو خیلی هاتی
از قصد با صدای بم گفت
𝕛𝕜:عام واقعا؟
خنده ای از روی خجالت کرد!
𝕄𝕖𝕝𝕠𝕕𝕚:جونگکوکا من خوابم گرفته
بو*سه ای به پیشونی نباتش زد
𝕛𝕜:بیا بغل جونگکوکیت بخواب نبات
با اشتیاق به بغل جئون فرو رفت
بوی عطرش،بوی تنش م*ستش کرده بود!
اون دختر خودش رو به جئون باخته بود..
عاشقش بود،بی نهایت!
درسته این یه رویایه هیچ زندگی اینطور رویایی پیش نمیره!
زندگیشون عالی بود،پرازعشق،پرازمحبت،پرازعلاقه
با فرزندهای زیبا و شیطونشون!
زندگی فقط تو داستان ها قشنگه؛شاید در آینده زندگی های ما اینجور پیش بره!شاید
امیدوارم.

دلام..حالتون چطوره نبات های جئون🥹🫴🏻
امیدوارم‌از این چندپارتی لذت کافی رو برده باشید💅🏻🥹
چه زحمتایی کشیدم👀🤌🏻
اگه غلط املایی دید به خوشگلیتون ببخشید✨💋