نه پیشانی بلندی دارم...
نه پیشانی بلندی دارم...
نه انگشت های کشیده ای...
از وقتی دوستت دارم...
رو به هر آینه ای که می ایستم...
بیش تر از آنکه زیبا باشم...!
خوشبختم...
به من بگو ناگهان چگونه شد...
که از میان این همه درخت سر به فلک کشیده...
این همه شاخه ی سرسبز...
زنی را پذیرفتی..
که چشم هایش...!
همرنگ چوب سوخته است...؟
و صدای قلبش،صدای گر گر آتش...
چگونه شد که از این جنگل بزرگ...
از میان این همه گل های رنگارنگ...
تنها یک گیاه ناشناخته را...
خوشبخت کرده ای...!
عشق من...؟
❄ مـیـم مــثـــل مـــریـــم 🐾
نه انگشت های کشیده ای...
از وقتی دوستت دارم...
رو به هر آینه ای که می ایستم...
بیش تر از آنکه زیبا باشم...!
خوشبختم...
به من بگو ناگهان چگونه شد...
که از میان این همه درخت سر به فلک کشیده...
این همه شاخه ی سرسبز...
زنی را پذیرفتی..
که چشم هایش...!
همرنگ چوب سوخته است...؟
و صدای قلبش،صدای گر گر آتش...
چگونه شد که از این جنگل بزرگ...
از میان این همه گل های رنگارنگ...
تنها یک گیاه ناشناخته را...
خوشبخت کرده ای...!
عشق من...؟
❄ مـیـم مــثـــل مـــریـــم 🐾
۲.۷k
۱۶ دی ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.