فیک «اون دوست دخترمه» part 27
ات ویو
وایی لعنتی چرا انقدر وحشیه بار اولم بود باید یکم اروم تر میبود دقیقا همونجوری بود که فکر میکردم واقعا دردو تا زیر نافم حس میکردم
کوک: لعنتی چرا انقدر خوبهههه(با ناله های مردونه)
ات: کوکککک یواششش
کوک: بیبی گرلم من اولش بهت گفتم الان دیگه باید تحمل کنی
ات:…(جاست ناله🌝)
بعد ۳ راند
ات: کوک بسهه دیگهه
کوک: یه ذره دیگهه
ات: پنج دقیقه پیشم همینو گفتیییی
کوک: لطفاااا یه کوچولو
ات:آههه باشهه
راوی:(عه وا بازم من🌝)
بعد از ۱۰ دقیقه ی دیگه بلاخره کوک ار*ضا میشه و توی ات خالی میکنه و خودشو پرت میکنه بغل ات و ات رو میگیره توی بغلش
کوک: خیلی خوب بودی بیبی
ات: کوک نگو که…(فرزندانم منظورش اینه که نگو که توی من خالیش کردی که مثلا حامله بشم🌝☝🏻)
کوک: متاسفانه اره
ات: کوکککک میکشمتت
کوک: اشکال نداره سخت نگیر (چشماشو میبنده که بخوابه😂☝🏻)
ات: کاش منم مثل تو بیخیال بودم
کوک: دوست دارم
ات:….(پشتشو میکنه….تو بغل کوک)
کوک: وای اینجوری نکن دیگه ببخشید دست خودم نبود
ات: خیلی خب بخشیدم منم دوست دارم
کوک: افرین(محکم بغلش میکنه)
کوک: راستی ات بابت مهمونی ممنونم
ات: چرا؟
کوک: بخاطر اینکه جلوی اون ضایم نکردی
ات: هی تو اونجا بودی ؟
کوک: اره…بهت گفتم من همیشه مراقبتم و حواسم بهت هست
ات: پس حرفامونم شنیدی
کوک: اره…مرسی که اون حرفارو زدی
ات: خب حقیقت داشت
کوک: ات
ات: هوم…جانم
کوک: اگه همین الان بهت پیشنهاد ازدواج بدم جوابت چیه
اینم پارت جدید 🌝☝🏻لایک و کامنت به نیت حاج ادمین مهربونتون😂☝🏻
وایی لعنتی چرا انقدر وحشیه بار اولم بود باید یکم اروم تر میبود دقیقا همونجوری بود که فکر میکردم واقعا دردو تا زیر نافم حس میکردم
کوک: لعنتی چرا انقدر خوبهههه(با ناله های مردونه)
ات: کوکککک یواششش
کوک: بیبی گرلم من اولش بهت گفتم الان دیگه باید تحمل کنی
ات:…(جاست ناله🌝)
بعد ۳ راند
ات: کوک بسهه دیگهه
کوک: یه ذره دیگهه
ات: پنج دقیقه پیشم همینو گفتیییی
کوک: لطفاااا یه کوچولو
ات:آههه باشهه
راوی:(عه وا بازم من🌝)
بعد از ۱۰ دقیقه ی دیگه بلاخره کوک ار*ضا میشه و توی ات خالی میکنه و خودشو پرت میکنه بغل ات و ات رو میگیره توی بغلش
کوک: خیلی خوب بودی بیبی
ات: کوک نگو که…(فرزندانم منظورش اینه که نگو که توی من خالیش کردی که مثلا حامله بشم🌝☝🏻)
کوک: متاسفانه اره
ات: کوکککک میکشمتت
کوک: اشکال نداره سخت نگیر (چشماشو میبنده که بخوابه😂☝🏻)
ات: کاش منم مثل تو بیخیال بودم
کوک: دوست دارم
ات:….(پشتشو میکنه….تو بغل کوک)
کوک: وای اینجوری نکن دیگه ببخشید دست خودم نبود
ات: خیلی خب بخشیدم منم دوست دارم
کوک: افرین(محکم بغلش میکنه)
کوک: راستی ات بابت مهمونی ممنونم
ات: چرا؟
کوک: بخاطر اینکه جلوی اون ضایم نکردی
ات: هی تو اونجا بودی ؟
کوک: اره…بهت گفتم من همیشه مراقبتم و حواسم بهت هست
ات: پس حرفامونم شنیدی
کوک: اره…مرسی که اون حرفارو زدی
ات: خب حقیقت داشت
کوک: ات
ات: هوم…جانم
کوک: اگه همین الان بهت پیشنهاد ازدواج بدم جوابت چیه
اینم پارت جدید 🌝☝🏻لایک و کامنت به نیت حاج ادمین مهربونتون😂☝🏻
۳۶.۱k
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.