شهیدی که همراه ناموسش به شهادت رسید
امیر «حبیب الله سیاری» معاون هماهنگ کننده ارتش در اولین روزهای حمله به خرمشهر از تکاوران نیروی دریایی در خرمشهر بود که به همراه ناخدا هوشنگ صمدی و مدافعان خرمشهری در مقابل ارتش بعثی ایستادگی کردند.
او در خاطرهای از روزهای دفاع خرمشهر و به یاد یکی از همرزمان شهیدش روایت کرد: «اسماعیل شعبانی» فرمانده گروهان دسته من و عاشق تیر بار بود. من هم رابطهام با تیربار خوب بود و همیشه یک رقابتی بین ما وجود داشت برای حمل تیربار.
وی افزود: اگر از تیربار خوب استفاده شود واقعا تیربار است. رگبارش مثل بلبل چهچهه میزند و یک نوار هزارتایی تیر خالی میکند. همیشه در اصطلاح میگویند اسلحه ناموس سرباز است. شعبانی همیشه میگفت ناموس و بلبل من تیربار من است. درست شب ۲۴ مهر بود که صبح خرمشهر شد خونین شهر. در خیابان ۲۴ متری با فرمان صمدی سنگربندی محکمی کردیم، دشمن نزدیک آمده بود. میخواستند از عرض خیابان عبور کنند بیایند اینور. فاصله ام با شعبانی زیاد نبود. همش به شوخی میگفت امشب شربت شهادت مینوشم، خیلی هم مینوشم. میگفت من تا صبح بلبلم چهچه میزند اگر چهچه نزد حتما شهید شدم. واقعا تا صبح جنگیدیم، دم صبح حس کردم تیربار شعبانی صدایش در نمیآید. سینه خیز رفتم نزدیک و دیدم شعبانی با ناموسش شهید شده. تیربار تکه تکه شده و در بدن شعبانی رفته بود. شعبانی و تیربار یکی شده بودند.
https://defapress.ir/fa/news
او در خاطرهای از روزهای دفاع خرمشهر و به یاد یکی از همرزمان شهیدش روایت کرد: «اسماعیل شعبانی» فرمانده گروهان دسته من و عاشق تیر بار بود. من هم رابطهام با تیربار خوب بود و همیشه یک رقابتی بین ما وجود داشت برای حمل تیربار.
وی افزود: اگر از تیربار خوب استفاده شود واقعا تیربار است. رگبارش مثل بلبل چهچهه میزند و یک نوار هزارتایی تیر خالی میکند. همیشه در اصطلاح میگویند اسلحه ناموس سرباز است. شعبانی همیشه میگفت ناموس و بلبل من تیربار من است. درست شب ۲۴ مهر بود که صبح خرمشهر شد خونین شهر. در خیابان ۲۴ متری با فرمان صمدی سنگربندی محکمی کردیم، دشمن نزدیک آمده بود. میخواستند از عرض خیابان عبور کنند بیایند اینور. فاصله ام با شعبانی زیاد نبود. همش به شوخی میگفت امشب شربت شهادت مینوشم، خیلی هم مینوشم. میگفت من تا صبح بلبلم چهچه میزند اگر چهچه نزد حتما شهید شدم. واقعا تا صبح جنگیدیم، دم صبح حس کردم تیربار شعبانی صدایش در نمیآید. سینه خیز رفتم نزدیک و دیدم شعبانی با ناموسش شهید شده. تیربار تکه تکه شده و در بدن شعبانی رفته بود. شعبانی و تیربار یکی شده بودند.
https://defapress.ir/fa/news
۱.۸k
۲۸ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.