🔸 جنگ بی پایان آدم و حوا ( رابطه جنسی )
🔸 جنگ بی پایان آدم و حوا ( رابطه جنسی )
در داستان آدم و حوا در قرآن می خوانیم که ابلیس موجب القای شهوت جنسی در حوا شد و حوا ھم آن را به آدم منتقل کرد و این امر موجب عداوت آن دو گشت و این عداوت موجب خروج آن دو از بهشت شد : ازبهشت من خارج شوید که دشمن یکدیگرید !
در این باب در مقالۀ « فلسفۀ لباس » مفصل تر بحث کرده ایم. این جنگ در رابطۀ ھر زن و شوھری حضور دارد و علت ھمۀ مشکلات زناشویی است.
به زبان ساده عداوت بین زن و شوھر ازمنت و معامله ای است که در رابطه جنسی رخ می دھد.
زن می گوید : چون تو نیازمندی پس بایستی نازم را بکشی و ھمه امیال مرا در زندگی ارضاء نمایی تا با تو تمکین جنسی کنم.
ولی مرد می گوید : اگر من به لحاظ پایین تنه ام به تو محتاجم تو نیز محتاجی ھر چند که آن را کتمان میکنی. و علاوه بر این تو احتیاج دیگری ھم به من داری و آن نیاز به معیشت است.
مگر تو از بابت این نیازھایت منت مرا می کشی و من برایت ناز می کنم که قرار باشد من ھم برای نیازم منت بکشم و تو ناز کنی.
این است بگو مگوی پنهان و آشکار زناشویی که در تمام عمر استمرار دارد و بتدریج پیچیده تر و مزمن شده و اصلش به نسیان رفته و تبدیل به ده ها بهانه می گرد د و خانه را تبدیل به دوزخ می کند.
حقیقت امر این است که کل این جنگ بی پایان برخاسته از عشق مرد به زن است که در زن چنین ناز و توقعی ناحق پدید می آورد و این وضع آنقدر ادامه می یابد تا این محبت نابود شده و بر جای آن در دل مرد نفرت و در دل زن کینه پدید می آید و انتقام آغاز می شود. فقط زن مؤمن است که حق محبت را می شناسد و از آن حربه ای بر علیه شوھر نمی سازد و مرد مؤمن است که حاضر نیست فقط برای نیاز جنسی اش پا بر حقوق و حدود الهی بگذارد.
مردی که بخاطر امرارمعیشت بر زنش منت نگذارد و زنی که بخاطر تمکین جنسی بر مردش منت نگذارد و از عشق حربه نسازد این جنگ را پایان داده و لایق رجعت به بهشت است.
از کتاب دائرةالمعارف عرفانی _ جلد اول
تألیف: استاد علی اکبر خانجانی
در داستان آدم و حوا در قرآن می خوانیم که ابلیس موجب القای شهوت جنسی در حوا شد و حوا ھم آن را به آدم منتقل کرد و این امر موجب عداوت آن دو گشت و این عداوت موجب خروج آن دو از بهشت شد : ازبهشت من خارج شوید که دشمن یکدیگرید !
در این باب در مقالۀ « فلسفۀ لباس » مفصل تر بحث کرده ایم. این جنگ در رابطۀ ھر زن و شوھری حضور دارد و علت ھمۀ مشکلات زناشویی است.
به زبان ساده عداوت بین زن و شوھر ازمنت و معامله ای است که در رابطه جنسی رخ می دھد.
زن می گوید : چون تو نیازمندی پس بایستی نازم را بکشی و ھمه امیال مرا در زندگی ارضاء نمایی تا با تو تمکین جنسی کنم.
ولی مرد می گوید : اگر من به لحاظ پایین تنه ام به تو محتاجم تو نیز محتاجی ھر چند که آن را کتمان میکنی. و علاوه بر این تو احتیاج دیگری ھم به من داری و آن نیاز به معیشت است.
مگر تو از بابت این نیازھایت منت مرا می کشی و من برایت ناز می کنم که قرار باشد من ھم برای نیازم منت بکشم و تو ناز کنی.
این است بگو مگوی پنهان و آشکار زناشویی که در تمام عمر استمرار دارد و بتدریج پیچیده تر و مزمن شده و اصلش به نسیان رفته و تبدیل به ده ها بهانه می گرد د و خانه را تبدیل به دوزخ می کند.
حقیقت امر این است که کل این جنگ بی پایان برخاسته از عشق مرد به زن است که در زن چنین ناز و توقعی ناحق پدید می آورد و این وضع آنقدر ادامه می یابد تا این محبت نابود شده و بر جای آن در دل مرد نفرت و در دل زن کینه پدید می آید و انتقام آغاز می شود. فقط زن مؤمن است که حق محبت را می شناسد و از آن حربه ای بر علیه شوھر نمی سازد و مرد مؤمن است که حاضر نیست فقط برای نیاز جنسی اش پا بر حقوق و حدود الهی بگذارد.
مردی که بخاطر امرارمعیشت بر زنش منت نگذارد و زنی که بخاطر تمکین جنسی بر مردش منت نگذارد و از عشق حربه نسازد این جنگ را پایان داده و لایق رجعت به بهشت است.
از کتاب دائرةالمعارف عرفانی _ جلد اول
تألیف: استاد علی اکبر خانجانی
۸.۲k
۲۱ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.