یه روز خدا میشینه جلوت...
فیلمِ زندگیِ ایدهآلتو پلی میکنه ،
پوزخند میزنه و میگه :
جهنمی در کار نیست، بشین تماشا کن
ببین چقد میتونستی خوشحال باشی ولی حسرت خوردی . . . !
چهجوری میتونستی زندگی کنی ولی صرفِ چیزهای بیخود کردی
ببین چهجوری میتونستی آزاد باشی ولی جلوشون رو گرفتی
ببین چه جوری میتونستی موفق باشی ولی نخواستی
ببین چه جوری میتونستی خوشبخت ترین باشی ولی ترجیح دادی تو حصار امنت بمونی و حرکت نکنی
جهنمِ واقعی اینه . . .
پوزخند میزنه و میگه :
جهنمی در کار نیست، بشین تماشا کن
ببین چقد میتونستی خوشحال باشی ولی حسرت خوردی . . . !
چهجوری میتونستی زندگی کنی ولی صرفِ چیزهای بیخود کردی
ببین چهجوری میتونستی آزاد باشی ولی جلوشون رو گرفتی
ببین چه جوری میتونستی موفق باشی ولی نخواستی
ببین چه جوری میتونستی خوشبخت ترین باشی ولی ترجیح دادی تو حصار امنت بمونی و حرکت نکنی
جهنمِ واقعی اینه . . .
۱۰.۵k
۲۴ آذر ۱۴۰۰