بچه ها ببخشید که دیر شد

بچه ها ببخشید که دیر شد
ویو ات
سلام من ات هستم 23 سالمه یه مادر پدر دارم که جفتشون منو دوست ندارن🥺و خواهر کوچیکم و دوست دارم امروز قرار بود پدرم بایه بزرگ ترین مافیای جهان قمار کنه و وضع مالیه زیاد خوبیم داشتیم پس ما هم خانوادگی مجبور بودیم بریم به باری که قرار اونجا قمار کنن پس منم مجبور بدم لباسی رو
بپوشم که قبلاً خریده بودم به شدت باز خوشگل بود(عکسشو می زارم)
ویو مادر ات
به دخترم زیاد ت لباس پوشیدن کاری ندارم چون نمی زاره واسش زیاد تصمیم بگیریم
هردوشونو که دیدم دارن میان چشم به اون آن هرزه افتاد لباسش خیلی باز بود اما از از لونا (خواهر ات) صد برابر خوشگل بود
ویو ات
رسیدیم به بار همه اونجا بودن منم واقعاً هات جذاب شده بودم پس پدرمم اشاره به میز قمار کرد رفتیم نشستیم دیدم یه پسر هات خیلی جذاب اومد نشت رو صندلی و گفت شروع کنیم و سرچی !!؟
پدرمم بدن هیچ حرفی گفت سر این هرز... یعنی دخترم
ویو جیمین راستش دختر فوق العاده هاتی بود ولی من یونا رو دارم ( نکته یونا جیمینو به خاطر پولش دوست داره) می تونم آت رو به عنوان یه هرزه یا یه زیر خوابی و خدمت کار خونم انتخاب کنم و منم قبول کردم تا اینکه.......
بچه ها اولین فیکمه ببخشید اگه بد شد
اگه خوشتون اومده ادامه بدم☺️