مونالیزا پارت ۷
یه بار مثل اینکه از خستگی موقعی که داشته نوشیدنی برای یکی از مشتری ها می برده از حال میره
صاحب اونجاهم کتکش میزنه و میدازش بیرون
بعد از اون کاری براش پیدا نشد
و خب میدونی ....مجبور شد برده ی جن....س.....ی بشه البته که بخاطر این کار پول میگرفت ولی روز به روز صعیف تر میشد منم بخاطر این موضوع دیگه نذاشتم ادامه بده البته که اون موقع به من میگفت توی یه مغازه کار میکنه و من فقط بخاطر خستگیش مجبور شدم برم کار کنم
یه روز که از سرکار برگشتم دیدم مامانم رو زمین افتاده و بعد از اینکه رفتم سمتش فهمیدم که مرده .
_اووووو تهیونگ من واقعا متاسفم نمیدونم واقعا الان باید حرف بزنم یا نه ولی بزار یه چیزی بهت بگم گذشته ها گذشته دیگه مهم نیست هر اتفاقی که توی گدشته افتاده رو فراموش کن آینده رو هم بیخیال فقط از الان لذت ببر چون فکر کردن به گدشته فقط نمک روی زخمه
زندگی دست توعه بهت یه فرصت طلایی داده شده که زندگي کنی حالا انتخاب این که چجوری زندگی کنی با توعه میتونی از زمان حال انقدر لذت ببری که چیزی از دنیا نخوای یا انقدر توی گدشته بگردی که دیگه چیزی ازت نمونه من میدونم ، میفهمم که خاطرات بد هر چقدر هم سعی کنی پاک نمیشن چون این طبعیت انسانه هر چیز بدی رو بهتر توی ذهنش نگه میداره ولی میتونی با انجام کارهایی که دوست داری حضور خاطرات بد رو کمرنگ تر کنی
چون تو وقتی به یه چیز بد فکر میکنی وقتی رو که میتونستی بخندی رو و یه خاطره ی شاد بسازی رو تلف کردی
......
لایک؟
صاحب اونجاهم کتکش میزنه و میدازش بیرون
بعد از اون کاری براش پیدا نشد
و خب میدونی ....مجبور شد برده ی جن....س.....ی بشه البته که بخاطر این کار پول میگرفت ولی روز به روز صعیف تر میشد منم بخاطر این موضوع دیگه نذاشتم ادامه بده البته که اون موقع به من میگفت توی یه مغازه کار میکنه و من فقط بخاطر خستگیش مجبور شدم برم کار کنم
یه روز که از سرکار برگشتم دیدم مامانم رو زمین افتاده و بعد از اینکه رفتم سمتش فهمیدم که مرده .
_اووووو تهیونگ من واقعا متاسفم نمیدونم واقعا الان باید حرف بزنم یا نه ولی بزار یه چیزی بهت بگم گذشته ها گذشته دیگه مهم نیست هر اتفاقی که توی گدشته افتاده رو فراموش کن آینده رو هم بیخیال فقط از الان لذت ببر چون فکر کردن به گدشته فقط نمک روی زخمه
زندگی دست توعه بهت یه فرصت طلایی داده شده که زندگي کنی حالا انتخاب این که چجوری زندگی کنی با توعه میتونی از زمان حال انقدر لذت ببری که چیزی از دنیا نخوای یا انقدر توی گدشته بگردی که دیگه چیزی ازت نمونه من میدونم ، میفهمم که خاطرات بد هر چقدر هم سعی کنی پاک نمیشن چون این طبعیت انسانه هر چیز بدی رو بهتر توی ذهنش نگه میداره ولی میتونی با انجام کارهایی که دوست داری حضور خاطرات بد رو کمرنگ تر کنی
چون تو وقتی به یه چیز بد فکر میکنی وقتی رو که میتونستی بخندی رو و یه خاطره ی شاد بسازی رو تلف کردی
......
لایک؟
۴.۷k
۰۵ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.