"صدای زنگ"
"صدای زنگ"
'تکپارتی جیمین'
'بر روی سبزه ها راه میرفت و از فضا و آواز گنجشگان لذت میبرد...چشمانش را بست و به صدای گنجشگان گوش داد...بعد مدتی چشمانش را باز کردو دوباره شروع به قدم زدن کرد....
بعد از مدتی ماهی هایی را دید که در رودخانه درحال رقصیدن بودند....زیبا بود....!!!
زیبایی طبیعت قابل ستایش بود.....چشمانش را از رودخانه گرفت و به دوباره به راه افتاد که متوجه صدای زنگی شد.......
*دینگ......دینگ......دینگ.....دینگ*
به سمت صدا حرکت کرد....رفتو رفت تا به درختی بالای یک تپه رسید......با دختری به زیبایی مهتاب........صدایی به آرامش رویا........که لباسی از جنس حریر به تن داشت مواجه شد.....چشمانش تشنه پرسش بود......
چند قدم جلو رفت که با دخترک چشم تو چشم شد....ضربان قلبش بالا رفت.....مثل اینکه نمیخواست چشم از دخترک بردارد....'
^اسمت چیه؟^:a,t
^ها؟؟؟؟چی من؟؟ام....جیمین^:Jimin
^جیمین..........چرا بهم زل زده بودی؟؟؟^:a,t
^من....داشتم رد میشدم....چشمم خورد بهت...بهت زل نزده بودم!!!^:Jimin
^هییییی اشکال نداره که بهم زل زده بودی.....فقط خواستم بدونم چرا^:a,t
^آخه....^:Jimin
^باشه فهمیدم نمیخوای بگی^:a,t
^.....اسم تو.....اسم تو چیه؟؟؟^:Jimin
^من؟؟؟ا.ت^:a,t
^که اینطور...^:Jimin
'مدتی گذشت....پسر میخواست به دخترک ثابت کند که به او زل نزده بود.....پس نگاهی به دخترک ننداخت ولی تمام مدت حواسش به او بود....درحال خودش بود تا اینکه دختر شروع به خواندن کرد.....پسرک چشمانش را بست و به صدای دلنشین دخترک گوش داد...........
مدتی گذشتو دیگر صدای دختر نمیآمد......پس پارک چشمانش را باز کرد که با صورت دخترکمواجه شد....'
^دیدی حواست بهم بود^:a,t
^ها؟؟؟چی من؟؟؟؟؟نه بابا^:Jimin
^دوروغگو......از حالت صورت میتونستم بفهمم صدامو شنیده بودی....^:a,t
^من.....^:a,t
^باشه بسه تا یه دوروغ دیگه تحویلم ندادی....^:a,t
^هییییی من دوروع نمیگم^:Jimin
^باشه باشه.....اروم باش....شوخی کردم^:a,t
^......صدات....^:Jimin
^هوم؟؟؟^:a,t
^صدات.......قشنگه...^Jimin
^واقعا؟؟؟؟ممنونم^:a,t
^....ا.ت...^:Jimin
^بله؟؟؟^:a,t
^من ازت خوشم میاد^:Jimin
^چی؟؟؟^:a,t
^خونم همینجاست....هربار که میای اینجا میامو نگات میکنم......به صدای قشنگت گوش میدم.....و اونطوری که متوجه نشی حواسم بهت هست....میشه....باهم آشناشیم؟^:Jimin
^.....چرا که نه^:a,t
*زمان حال*
^آره.....و من اینطوری عاشق تو شدم.....حالا چرا هی میخوای اینو تعریف کنم؟؟^:Jimin
^آخه خیلی قشنگ تعریف میکنی^:a,t
^واقعا؟؟؟^:Jimin
^اوهوم^:a,t
'و دخترک بوسهای به لبهان پسرک زد'
^خیلی دوست دارم^:a,t
^ولی من دیوونتم^:Jimin
"end"
__________
رییییییدمممممم
یه سوال
چند پارتیها و تکپارتی هام بهتر از فیکامه؟؟؟؟
بگین تا یکیو بیشتر بزارم یکیو کمتر
'تکپارتی جیمین'
'بر روی سبزه ها راه میرفت و از فضا و آواز گنجشگان لذت میبرد...چشمانش را بست و به صدای گنجشگان گوش داد...بعد مدتی چشمانش را باز کردو دوباره شروع به قدم زدن کرد....
بعد از مدتی ماهی هایی را دید که در رودخانه درحال رقصیدن بودند....زیبا بود....!!!
زیبایی طبیعت قابل ستایش بود.....چشمانش را از رودخانه گرفت و به دوباره به راه افتاد که متوجه صدای زنگی شد.......
*دینگ......دینگ......دینگ.....دینگ*
به سمت صدا حرکت کرد....رفتو رفت تا به درختی بالای یک تپه رسید......با دختری به زیبایی مهتاب........صدایی به آرامش رویا........که لباسی از جنس حریر به تن داشت مواجه شد.....چشمانش تشنه پرسش بود......
چند قدم جلو رفت که با دخترک چشم تو چشم شد....ضربان قلبش بالا رفت.....مثل اینکه نمیخواست چشم از دخترک بردارد....'
^اسمت چیه؟^:a,t
^ها؟؟؟؟چی من؟؟ام....جیمین^:Jimin
^جیمین..........چرا بهم زل زده بودی؟؟؟^:a,t
^من....داشتم رد میشدم....چشمم خورد بهت...بهت زل نزده بودم!!!^:Jimin
^هییییی اشکال نداره که بهم زل زده بودی.....فقط خواستم بدونم چرا^:a,t
^آخه....^:Jimin
^باشه فهمیدم نمیخوای بگی^:a,t
^.....اسم تو.....اسم تو چیه؟؟؟^:Jimin
^من؟؟؟ا.ت^:a,t
^که اینطور...^:Jimin
'مدتی گذشت....پسر میخواست به دخترک ثابت کند که به او زل نزده بود.....پس نگاهی به دخترک ننداخت ولی تمام مدت حواسش به او بود....درحال خودش بود تا اینکه دختر شروع به خواندن کرد.....پسرک چشمانش را بست و به صدای دلنشین دخترک گوش داد...........
مدتی گذشتو دیگر صدای دختر نمیآمد......پس پارک چشمانش را باز کرد که با صورت دخترکمواجه شد....'
^دیدی حواست بهم بود^:a,t
^ها؟؟؟چی من؟؟؟؟؟نه بابا^:Jimin
^دوروغگو......از حالت صورت میتونستم بفهمم صدامو شنیده بودی....^:a,t
^من.....^:a,t
^باشه بسه تا یه دوروغ دیگه تحویلم ندادی....^:a,t
^هییییی من دوروع نمیگم^:Jimin
^باشه باشه.....اروم باش....شوخی کردم^:a,t
^......صدات....^:Jimin
^هوم؟؟؟^:a,t
^صدات.......قشنگه...^Jimin
^واقعا؟؟؟؟ممنونم^:a,t
^....ا.ت...^:Jimin
^بله؟؟؟^:a,t
^من ازت خوشم میاد^:Jimin
^چی؟؟؟^:a,t
^خونم همینجاست....هربار که میای اینجا میامو نگات میکنم......به صدای قشنگت گوش میدم.....و اونطوری که متوجه نشی حواسم بهت هست....میشه....باهم آشناشیم؟^:Jimin
^.....چرا که نه^:a,t
*زمان حال*
^آره.....و من اینطوری عاشق تو شدم.....حالا چرا هی میخوای اینو تعریف کنم؟؟^:Jimin
^آخه خیلی قشنگ تعریف میکنی^:a,t
^واقعا؟؟؟^:Jimin
^اوهوم^:a,t
'و دخترک بوسهای به لبهان پسرک زد'
^خیلی دوست دارم^:a,t
^ولی من دیوونتم^:Jimin
"end"
__________
رییییییدمممممم
یه سوال
چند پارتیها و تکپارتی هام بهتر از فیکامه؟؟؟؟
بگین تا یکیو بیشتر بزارم یکیو کمتر
۴۴۳
۱۵ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.