پارت ۲۷
پارت ۲۷
× هوفففف اوک....
گوشی کاترین زنگ خورد با دیدن اسمش به سرعت کاپشنش رو بر پداشت
+ فک کنم قاتلمون شروع کرده به بازی باید برم
بدون اینکه پشت سرش رو نگا کنه رفت لبخند زدم همیشه همین جوری بود اما حالا که قراره قاتل شه باید اسم جدید و یه ماسک داشته باشه بریم سراغش .......
ویو کاترین *
+ الو .....
& خانم کاترین سریع بیاین به آدرس یه اتفاق رخ داده و قاتلم اینجا بوده
+ چیشده چرا صدات انقدر ضعیفه؟
◇ میشه فاکینگ سوال نپرسی اخخخخخ
+ لیسا؟ تو.....ولش اومدم
دقایقی بعد *
از شهر خارج شده بودم و به یه خونه رسیدم البته متروکه واردش که شدم اول شیشه خورده ها رو دیدم و بعد لیسا و جنی همراه یه جسد که کاملا معلوم بود کار خرگوش سیاهه سمت لیسا رفتم بیهوش بود نبضش رو گرفتم منظم میزد اما جنی ........نفس نمیکشید به زور هر دوشون رو بلند کردم و سریع سمت بیمارستان روندم مگه اونجا چه اتفاقی افتاده بود ؟اون مرد کی بود؟ به جینا پیام دادم تا بره وبه اطراف نگاه کنه
فلش بک *
چند ساعت پیش *
کوک با لیسا وارد خونه شدن
◇ داشتی میبوسیدیش ؟
_ اره شما نزاشتین
◇ داداش مننننن تو عاشق یه غریبه شدیییی میفهمییی
_ لیسااا فک نکن نفهمیدم که تو از اون دختره جنی خوشت اومده فهمیدی ؟
◇ فک نکنم به تو ربط داشته باشه
_ پس منم هر غلتی میکنم به تو ربط نداره فهمیدی؟
کوک تا صورتش رو برگردوند ته و جیمین رو دید و بعد یونگی رو که با فیلیکس بود
# چیزی شده ؟
_ نه سلام بچه ها
= عاشق شدی؟
! از لیسا بعید نیست ولی کوک عمرا
_ اره یه دختره امشبم تو رستوران با دوستاش دیدمش
= دوستاشم دختر بودن ؟
_ نه بابا دو تا نره غول نامجون و هوپی فک کنم
♧ هوپی ؟ واقعا دیدیش
کوک نگاهی به یونگی کرد
_ تا جایی که از چشاش معلوم بود حالش خوب بود
=تعریف نمیکنی؟
_ حتما
نشستم کنارشون به ذوق چشماشون زل زدم
همون موقع خونه دوم هوپی *
♤ نههه جین دفعه ی پیش که من طمعه شدم داشتم میمردمممممم
جین نگاهی از اشپز خونه به هوپی کرد هوپی حق داشت چون تو ماموریت قبلی طرف داشت هوپی رو خفه میکرد چون جین تو آینه قربون خودش رفته بود و دیر سر جاش اومده بود تا اون مرد رو دستگیر کنه
£ میدونی که بعدش هرچی بگی قبول میکنم ؟
♤ متاسفانه بهت نیاز دارم
£ بگو ببینم
♤ کاترین یه پرونده داره و ....
از کارم دست کشیدم کاترین برگشته بود سر کارش؟ تا جایی که یادم بود بعد اریک دیگه کار نکرد بعد دو سال چی باعث شده برگرده ؟
♤ میشنوی اصله؟
£ ها؟......بو...بوی وایییییی کیکاممممم
با این حرفم هوپی از خنده پوکید فر رو باز کردم و نفس راحتی کشیدم وضعیتشان اونقدرام بد نبود
£ هوپ همشو میکنم تو حلقت
♤ عه .....
خندیدم
£ بلند شو بیا بخوریم بعدا حرف میزنیم
♤ اوک
خونه*
بعد تموم شدن حرف کوک *
.....
× هوفففف اوک....
گوشی کاترین زنگ خورد با دیدن اسمش به سرعت کاپشنش رو بر پداشت
+ فک کنم قاتلمون شروع کرده به بازی باید برم
بدون اینکه پشت سرش رو نگا کنه رفت لبخند زدم همیشه همین جوری بود اما حالا که قراره قاتل شه باید اسم جدید و یه ماسک داشته باشه بریم سراغش .......
ویو کاترین *
+ الو .....
& خانم کاترین سریع بیاین به آدرس یه اتفاق رخ داده و قاتلم اینجا بوده
+ چیشده چرا صدات انقدر ضعیفه؟
◇ میشه فاکینگ سوال نپرسی اخخخخخ
+ لیسا؟ تو.....ولش اومدم
دقایقی بعد *
از شهر خارج شده بودم و به یه خونه رسیدم البته متروکه واردش که شدم اول شیشه خورده ها رو دیدم و بعد لیسا و جنی همراه یه جسد که کاملا معلوم بود کار خرگوش سیاهه سمت لیسا رفتم بیهوش بود نبضش رو گرفتم منظم میزد اما جنی ........نفس نمیکشید به زور هر دوشون رو بلند کردم و سریع سمت بیمارستان روندم مگه اونجا چه اتفاقی افتاده بود ؟اون مرد کی بود؟ به جینا پیام دادم تا بره وبه اطراف نگاه کنه
فلش بک *
چند ساعت پیش *
کوک با لیسا وارد خونه شدن
◇ داشتی میبوسیدیش ؟
_ اره شما نزاشتین
◇ داداش مننننن تو عاشق یه غریبه شدیییی میفهمییی
_ لیسااا فک نکن نفهمیدم که تو از اون دختره جنی خوشت اومده فهمیدی ؟
◇ فک نکنم به تو ربط داشته باشه
_ پس منم هر غلتی میکنم به تو ربط نداره فهمیدی؟
کوک تا صورتش رو برگردوند ته و جیمین رو دید و بعد یونگی رو که با فیلیکس بود
# چیزی شده ؟
_ نه سلام بچه ها
= عاشق شدی؟
! از لیسا بعید نیست ولی کوک عمرا
_ اره یه دختره امشبم تو رستوران با دوستاش دیدمش
= دوستاشم دختر بودن ؟
_ نه بابا دو تا نره غول نامجون و هوپی فک کنم
♧ هوپی ؟ واقعا دیدیش
کوک نگاهی به یونگی کرد
_ تا جایی که از چشاش معلوم بود حالش خوب بود
=تعریف نمیکنی؟
_ حتما
نشستم کنارشون به ذوق چشماشون زل زدم
همون موقع خونه دوم هوپی *
♤ نههه جین دفعه ی پیش که من طمعه شدم داشتم میمردمممممم
جین نگاهی از اشپز خونه به هوپی کرد هوپی حق داشت چون تو ماموریت قبلی طرف داشت هوپی رو خفه میکرد چون جین تو آینه قربون خودش رفته بود و دیر سر جاش اومده بود تا اون مرد رو دستگیر کنه
£ میدونی که بعدش هرچی بگی قبول میکنم ؟
♤ متاسفانه بهت نیاز دارم
£ بگو ببینم
♤ کاترین یه پرونده داره و ....
از کارم دست کشیدم کاترین برگشته بود سر کارش؟ تا جایی که یادم بود بعد اریک دیگه کار نکرد بعد دو سال چی باعث شده برگرده ؟
♤ میشنوی اصله؟
£ ها؟......بو...بوی وایییییی کیکاممممم
با این حرفم هوپی از خنده پوکید فر رو باز کردم و نفس راحتی کشیدم وضعیتشان اونقدرام بد نبود
£ هوپ همشو میکنم تو حلقت
♤ عه .....
خندیدم
£ بلند شو بیا بخوریم بعدا حرف میزنیم
♤ اوک
خونه*
بعد تموم شدن حرف کوک *
.....
۶.۵k
۱۰ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.