دو ماه سفید پارت 24
ات: یاااا چکار میکنی(اخم کیوت)
کوک: مگه جرمه نزارم عشقم بره(لبخند)
ات: اره جرمی .... درضمن من از کی تا حالا عشق تو ام( دوباره رفته سره پله اول)
کوک:یااااا(ادا ات رو دراورد)
ات: یاح یاح یاح یاح یاح
کوک: ات جونم همشونو بهت نشون میدم(لبخند شیطنت امیز)
ات: هعییی(میزنه رو سینه کوک)
کوک(میخنده)
دو ماه بعد از این حرف ها میگذره
ات: اقای جئونننننن(داد)
کوک: بله بیب( از دور دارن داد میزنن)
ات: بیااااا سریع بریم خرید عروسی برادر فردا عروسیمونه
کوک:وایس وایس...ببینم تو ب من گفتی اقای جئون؟(بم در گوشش)
ات: هعیی کوک سر این کارت دیدی سالم نموندی(اخم کیوت)
کوک:وا عزیزم؟
ات:چیه؟
کوک:هیچی هیچی ولی بدون فردا شب " شب لذت بخشی خواهد بود"(بم شیطنت امیز)
ات: کوک تا حالا کسی بهت نگفته خیلی منحرفی؟(دستش زیر چونشه)
کوک: نخیر...ولی ینفر گفته
ات: کی گفته؟
کوک:شما لیدی
ات:(پوکر نگاه میکنه)
کوک:وا چیه؟
ات: خدایا منو موز کن(دستاشو ب صورت دعا گرفته بالا )
کوک: خب اینحوری میتونم با شیر حلت کنم بخورمت بهتر نیست؟(خنده شیطانی)
ات: با بحث با تو ب جایی نمیرسم( پوففف)
ات: فقط بدو ک دیر شدهه
کوک:اوکی اوکی(خنده)
بعد از خریداشون خیلی خسته برمیگردن خونه و سریع میرن میخوابن
و صبح ک از خواب بلند میشن.................
ات:هااااااععع(مثلا خمیازس)
کوک: بیدار شد( خوابالو)
ات: نه دارم بیدار میشم(پوکر نگاه کوک میکنه)
ات:راستی ساعت چنده؟
ات: یااا حضرت پشممممممم...ساعت دوازدهههه(سریع مث جت هردوشون بلند شدن)
کوک:اتههه پاشوووووو(هرکدوم ب ی سمت میرفتن)
بعد از پتو مت بازی کاراشونو کردن و میکاپیرا اومدن امادش کردن کوکم اماده شد راهیه تالار شدن
..........................................................................................
کوک: مگه جرمه نزارم عشقم بره(لبخند)
ات: اره جرمی .... درضمن من از کی تا حالا عشق تو ام( دوباره رفته سره پله اول)
کوک:یااااا(ادا ات رو دراورد)
ات: یاح یاح یاح یاح یاح
کوک: ات جونم همشونو بهت نشون میدم(لبخند شیطنت امیز)
ات: هعییی(میزنه رو سینه کوک)
کوک(میخنده)
دو ماه بعد از این حرف ها میگذره
ات: اقای جئونننننن(داد)
کوک: بله بیب( از دور دارن داد میزنن)
ات: بیااااا سریع بریم خرید عروسی برادر فردا عروسیمونه
کوک:وایس وایس...ببینم تو ب من گفتی اقای جئون؟(بم در گوشش)
ات: هعیی کوک سر این کارت دیدی سالم نموندی(اخم کیوت)
کوک:وا عزیزم؟
ات:چیه؟
کوک:هیچی هیچی ولی بدون فردا شب " شب لذت بخشی خواهد بود"(بم شیطنت امیز)
ات: کوک تا حالا کسی بهت نگفته خیلی منحرفی؟(دستش زیر چونشه)
کوک: نخیر...ولی ینفر گفته
ات: کی گفته؟
کوک:شما لیدی
ات:(پوکر نگاه میکنه)
کوک:وا چیه؟
ات: خدایا منو موز کن(دستاشو ب صورت دعا گرفته بالا )
کوک: خب اینحوری میتونم با شیر حلت کنم بخورمت بهتر نیست؟(خنده شیطانی)
ات: با بحث با تو ب جایی نمیرسم( پوففف)
ات: فقط بدو ک دیر شدهه
کوک:اوکی اوکی(خنده)
بعد از خریداشون خیلی خسته برمیگردن خونه و سریع میرن میخوابن
و صبح ک از خواب بلند میشن.................
ات:هااااااععع(مثلا خمیازس)
کوک: بیدار شد( خوابالو)
ات: نه دارم بیدار میشم(پوکر نگاه کوک میکنه)
ات:راستی ساعت چنده؟
ات: یااا حضرت پشممممممم...ساعت دوازدهههه(سریع مث جت هردوشون بلند شدن)
کوک:اتههه پاشوووووو(هرکدوم ب ی سمت میرفتن)
بعد از پتو مت بازی کاراشونو کردن و میکاپیرا اومدن امادش کردن کوکم اماده شد راهیه تالار شدن
..........................................................................................
۸.۷k
۱۴ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.