‹𝒂𝒕›
‹𝒂𝒕›
با صدای بلند شدن گریه بچه کل دردی که کشیدم از بین رفت
-متاسفم...یکیازبچههاتون...روازدستدادیم
ات-چ..ی...ن..نه
گریه ام گرفت.
پسرمو اوردن کنارم
-متاسفم خانم
چیزی نفهمیدم قدرت شوکی که بهم وارد شده بود باعث بیهوش شدنم شد...
با بوی الکل چشمامو باز کردم
جونگکوک رو بالا سرم دیدم
وقتی منو دید گفت
جونگکوک-بهوشاومدیبالاخرهات؟
خودمو به زور کشیدم بالا که اومد کمکم
چشمامو با اشک بستم پلک که زدم اشکام ریختن پایین
با دستش منو کشید تو بغلش سرمو رو سینه اش گذاشتم و شروع کردم گریه کردن
جونگکوک-منم دلم براش تنگ میشه با اینکه نتونستم بغلش کنم ولی...داداشش و داریم ات
‹𝓙𝓾𝓷𝓰𝓴𝓸𝓸𝓴›
جونگکوک-ات فکراتو کردی؟ از رفتن مطمعنی؟
چمدونش و گرفتم ازش
ات-اره مطمئنم ما طلاق میگیریم و پسرم و باخودم میبرم
جونگکوک-بچه اینجا پیش من میمونه
ات-نه نمیمونه باید با من بیاد فهمیدی من بدون پسرم میمیرم
چمدون و ازم گرفت و پسرم تو بغلش گرفت و از اتاق رفت بیرون
وقتی رفت با زانوهای خم شده رو مبل افتادم
اشکام برای اولین و آخرین بار بعد از ²⁰سال بریزن...
با صدای در چشمای قرمزم به در دادم
-جونگکوک...
صدای مامانم غم توش موج میزد...
با افتادنش رو زمین دویدم سمتش
-جونگکوکا چرا جلوش و نگرفتی
جونگکوک-زورم بهش نرسیداوما
با صدای بلند شدن گریه بچه کل دردی که کشیدم از بین رفت
-متاسفم...یکیازبچههاتون...روازدستدادیم
ات-چ..ی...ن..نه
گریه ام گرفت.
پسرمو اوردن کنارم
-متاسفم خانم
چیزی نفهمیدم قدرت شوکی که بهم وارد شده بود باعث بیهوش شدنم شد...
با بوی الکل چشمامو باز کردم
جونگکوک رو بالا سرم دیدم
وقتی منو دید گفت
جونگکوک-بهوشاومدیبالاخرهات؟
خودمو به زور کشیدم بالا که اومد کمکم
چشمامو با اشک بستم پلک که زدم اشکام ریختن پایین
با دستش منو کشید تو بغلش سرمو رو سینه اش گذاشتم و شروع کردم گریه کردن
جونگکوک-منم دلم براش تنگ میشه با اینکه نتونستم بغلش کنم ولی...داداشش و داریم ات
‹𝓙𝓾𝓷𝓰𝓴𝓸𝓸𝓴›
جونگکوک-ات فکراتو کردی؟ از رفتن مطمعنی؟
چمدونش و گرفتم ازش
ات-اره مطمئنم ما طلاق میگیریم و پسرم و باخودم میبرم
جونگکوک-بچه اینجا پیش من میمونه
ات-نه نمیمونه باید با من بیاد فهمیدی من بدون پسرم میمیرم
چمدون و ازم گرفت و پسرم تو بغلش گرفت و از اتاق رفت بیرون
وقتی رفت با زانوهای خم شده رو مبل افتادم
اشکام برای اولین و آخرین بار بعد از ²⁰سال بریزن...
با صدای در چشمای قرمزم به در دادم
-جونگکوک...
صدای مامانم غم توش موج میزد...
با افتادنش رو زمین دویدم سمتش
-جونگکوکا چرا جلوش و نگرفتی
جونگکوک-زورم بهش نرسیداوما
۴۶.۷k
۱۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.