تکپارتی شوگا
وقتی حامله میشی و بچتون دختره
شوگا
ات ویو:ساعت نه صبح بود از خواب بیدار شدم یکمم گشنم شده بود. نور آفتاب از پشت پرده بیرون زده بود و حس خوبی بهم میداد. حسی که زودتر بخوام از جام بلند بشم و برم پایین. به شوگا نگاه کردم که با ناز ترین حالت ممکن خوابیده بود بخاطر همین دلم نیومد بیدارش بکنم یکم بهش نگاه کردم که ببینم بیدار میشه یا نه دیدم بیدار نشد گفتم برم پایین یه صبحونه ی خوشمزه درست کنم که بعدش بیام شوگا رو بیدار کنم با هم صبحونه بخوریم. هر کاری کردم که آروم از تخت بلند شم از تخت بلند شدم شوگا هم هنوز خوابیده بود همین که به در رسیدم دیدم صدای شوگا در اومد
شوگا:ات کجا میری؟؟
ات:مگه خواب نبودی؟؟
شوگا:حالا...چرا بلند شدی؟!
ات:برم پایین صبحونه ب ای خودم و خودت درست کنم
شوگا:نمیخواد بیا دراز بکش من برات درست میکنم
ات:اما من میخوام درست کنم
شوگا:ات نمیخواد عزیزم زیاد که نباید تکون بخوری برای دخترمون بده
ات:راست میگی ولی همش که نباید بشینم درسته؟ یکم تحرک رو باید داسته باشم دیگه درسته؟!
شوگا:هوفففف....هر چی من بگم باز تو حرف خودتو میزنی که...باشه میریم پایین ولی تو فقط میشینی...قبوله؟
ات:باشه پس بزن بریم
شوگا:کجا بزن بریم با هم میریم پایین
ات:چرا باز؟
شوگا:بخاطر پله ها
ات:مگه پله ها چه خطری دارن؟!
شوگا:یه وقت سر نباشن خدایی نکرده بیوفتی
ات:هوففف......باشه
شوگا:آفرین مامان دخترمون...حالا بیا بریم پایین
ات:باشه
وقتی رفتین پایین شوگا برات تلویزیون روشن کرد و فیلم مورد علاقت رو انداخت و برات یه صبحونه ی خوشمزه درست کرد
امیدوارم خوشتون بیاد💫🦋
شوگا
ات ویو:ساعت نه صبح بود از خواب بیدار شدم یکمم گشنم شده بود. نور آفتاب از پشت پرده بیرون زده بود و حس خوبی بهم میداد. حسی که زودتر بخوام از جام بلند بشم و برم پایین. به شوگا نگاه کردم که با ناز ترین حالت ممکن خوابیده بود بخاطر همین دلم نیومد بیدارش بکنم یکم بهش نگاه کردم که ببینم بیدار میشه یا نه دیدم بیدار نشد گفتم برم پایین یه صبحونه ی خوشمزه درست کنم که بعدش بیام شوگا رو بیدار کنم با هم صبحونه بخوریم. هر کاری کردم که آروم از تخت بلند شم از تخت بلند شدم شوگا هم هنوز خوابیده بود همین که به در رسیدم دیدم صدای شوگا در اومد
شوگا:ات کجا میری؟؟
ات:مگه خواب نبودی؟؟
شوگا:حالا...چرا بلند شدی؟!
ات:برم پایین صبحونه ب ای خودم و خودت درست کنم
شوگا:نمیخواد بیا دراز بکش من برات درست میکنم
ات:اما من میخوام درست کنم
شوگا:ات نمیخواد عزیزم زیاد که نباید تکون بخوری برای دخترمون بده
ات:راست میگی ولی همش که نباید بشینم درسته؟ یکم تحرک رو باید داسته باشم دیگه درسته؟!
شوگا:هوفففف....هر چی من بگم باز تو حرف خودتو میزنی که...باشه میریم پایین ولی تو فقط میشینی...قبوله؟
ات:باشه پس بزن بریم
شوگا:کجا بزن بریم با هم میریم پایین
ات:چرا باز؟
شوگا:بخاطر پله ها
ات:مگه پله ها چه خطری دارن؟!
شوگا:یه وقت سر نباشن خدایی نکرده بیوفتی
ات:هوففف......باشه
شوگا:آفرین مامان دخترمون...حالا بیا بریم پایین
ات:باشه
وقتی رفتین پایین شوگا برات تلویزیون روشن کرد و فیلم مورد علاقت رو انداخت و برات یه صبحونه ی خوشمزه درست کرد
امیدوارم خوشتون بیاد💫🦋
۱۲.۰k
۲۸ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.