رمان Dancing with the devil
رمان Dancing with the devil
بخش کوچیکش
همه به شیطان خیره بودند، لحظاتی که بال هایش را قطع
میکردند، اما هیچ کس ندید، آدم چگونه اشک میریخت!
........
"و در نهایت من آگاه شدم، کسی که قلب من را به تسخیر
در آورد، آدم نبود، او فقط آینه از تو بود که تصویرت را
منعکس میکرد، در حقیقت گویی من میلیونها سال منتظر
این آدم بوده ام!"
بخش کوچیکش
همه به شیطان خیره بودند، لحظاتی که بال هایش را قطع
میکردند، اما هیچ کس ندید، آدم چگونه اشک میریخت!
........
"و در نهایت من آگاه شدم، کسی که قلب من را به تسخیر
در آورد، آدم نبود، او فقط آینه از تو بود که تصویرت را
منعکس میکرد، در حقیقت گویی من میلیونها سال منتظر
این آدم بوده ام!"
۱.۴k
۲۴ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.