عشق بی پایان ( پارت 52)
از دید لیا :
سرم تقویتی رو زد بعدش با تهیونگ سوار ماشین شدیم تا بریم خونه
تهیونگ خیلی سعی میکرد خودشو به من نزدیک کنه ولی جونگ کوک از قلبم بیرون نمیرفت، هنوزم امید داشتم که جونگ کوک برمیگرده شاید تهیونگ دستور قتلشو داده بود ولی هنوز باور نکرده بودم
$: بهتری؟
%: آره
$: میدونی که بچت باید چند روزی تو دستگاه بمونه؟
%: اوهوم
$: خب خوبه که میدونی
%: چرا خوبه ؟بچم تو بیمارستانه ها، یه محل آلوده براش خوبه به نظرت ؟ اونم بچه ای که تازه به دنیا اومده
$: اونجا بیمارستانه.... خصوصی هم که هست، گفتم بزارنش بخش ویژه که تمیز تر باشه
%: مگه برات مهم بود
$: منم آدمم
%: برو بابا من اصلا به تو فک نمیکنم
$: لیا نمیخوام امروزو با دعوا شروع کنم پس رو مخم نرو
%: خیلی خب
$: راستی...
%: هوم...
$: میگم براش اسم نمیذاری ؟
%: راست میگی، چرا به فکر خودم نرسیده بود؟
$: چون خنگی
%: میبندی یا نه
$: ببینم میتونم ببندمش
%: آره حتما تلاشتو بکن به کارت میاد
که تلفن تهیونگ زنگ خورد و با تعجب جواب داد....
سرم تقویتی رو زد بعدش با تهیونگ سوار ماشین شدیم تا بریم خونه
تهیونگ خیلی سعی میکرد خودشو به من نزدیک کنه ولی جونگ کوک از قلبم بیرون نمیرفت، هنوزم امید داشتم که جونگ کوک برمیگرده شاید تهیونگ دستور قتلشو داده بود ولی هنوز باور نکرده بودم
$: بهتری؟
%: آره
$: میدونی که بچت باید چند روزی تو دستگاه بمونه؟
%: اوهوم
$: خب خوبه که میدونی
%: چرا خوبه ؟بچم تو بیمارستانه ها، یه محل آلوده براش خوبه به نظرت ؟ اونم بچه ای که تازه به دنیا اومده
$: اونجا بیمارستانه.... خصوصی هم که هست، گفتم بزارنش بخش ویژه که تمیز تر باشه
%: مگه برات مهم بود
$: منم آدمم
%: برو بابا من اصلا به تو فک نمیکنم
$: لیا نمیخوام امروزو با دعوا شروع کنم پس رو مخم نرو
%: خیلی خب
$: راستی...
%: هوم...
$: میگم براش اسم نمیذاری ؟
%: راست میگی، چرا به فکر خودم نرسیده بود؟
$: چون خنگی
%: میبندی یا نه
$: ببینم میتونم ببندمش
%: آره حتما تلاشتو بکن به کارت میاد
که تلفن تهیونگ زنگ خورد و با تعجب جواب داد....
۱۶.۸k
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.