رمان سفر برای عشق پارت ۳۴
رمان سفر برای عشق پارت ۳۴
ادمین
خلاصه کا ا.ت و دختر خالش و دوستش رفتن خرید و ا.ت کلی خرت و پرت خرید عکسشون رو هم پست بعدی میزارم بعدشم تصمیم گرفتن برن ترمیم ناخناشون و پدیکور پاشون
ویو داخل آرایشگاه
ا.ت : بچه ها من این طرح رو میخوام
( عکس داخل گالری گوشیش بود )
دوست ا.ت : ¥
¥ خیلی خوشگله
♧ منم اینو میخوام
( عکس از گالری گوشیش بود )
¥ آره اینم خوشگله
ا.ت : آره قشنگه
ویو بعد از تموم شدن کاراشون از نظر ا.ت
کارامون تموم شد که گوشیم زنگ خورد تهیونگ بود
ا.ت : الو.........
تهیونگ : نمیای چاگیا ؟؟ دلم بهت تنگ شده
ا.ت : ایگو یکم بعد میام عشقم ( کیوت ) 🥺
تهیونگ : باشه منتظرم
ا.ت : باشه بای !!
تهیونگ : بای !!
ادمین
ا.ت رفت حساب کرد هم پول ناخنای خودش رو هم مال دختر خالش رو
ا.ت : بریم بچه ها دیر شده ها ساعت ده شبه
¥ وای ا.ت جیمین زنگ زده میگه به تهیونگ بگو به ا.ت هم بگو با هم شام بریم بیرون
ا.ت : خب باشه وایسا ببینم الان به ته میگم
¥ باشه
ا.ت : الو تهیونگا ( پشت تلفن )
تهیونگ : جانم چاگیا چیزی شده ؟
ا.ت : نه جیمین میگه که من تو با دوستم الی و دوست پسرش یعنی جیمین شام بریم بیرون بریم ؟؟؟؟؟
تهیونگ : باشه شما برید رستوران منم آماده میشم بیام
ا.ت : باشه !!!!!
ویو داخل رستوران از نظر ادمین
ا.ت و الی ( دوست ا.ت ) داشتن حرف میزدن که پسرا رسیدن و غذا رو سفارش دادن و خوردن بعد هم کمی با هم حرف زدن که ساعت شد دوازده شب که ا.ت و تهیونگ خداحافظی کردن و رفتن سمت امارت
ویو صبح از نظر ا.ت
صبح بیدار شدم دیدم تو بغل تهیونگ خوابیدم خیلی آروم از بغلش بیرون اومدم تا بیدار نشه و رفتم پیش اجوما
ا.ت : صبح بخیر اجوما خسته نباشی چه صبحونه قشنگی حاضر کردی !!!
اجوما : ممنونم انجام وظیفه ست
همینجوری که ا.ت و اجوما داشتن حرف میزدن بقیه هم اومدن و نشستن سر میز صبحونه و کلی صحبت کردن در مورد عروسی هم صحبت کردن و ا.ت کمی به خطر فردا استرس داشت
ادامه دارد...................
لایک ۷
کامنت ۷
♥️♥️♥️♥️
اسلاید ۲ طرح ناخن دختر خاله ا.ت
اسلاید ۳ طرح ناخن ا.ت
♥️♥️♥️♥️
ادمین
خلاصه کا ا.ت و دختر خالش و دوستش رفتن خرید و ا.ت کلی خرت و پرت خرید عکسشون رو هم پست بعدی میزارم بعدشم تصمیم گرفتن برن ترمیم ناخناشون و پدیکور پاشون
ویو داخل آرایشگاه
ا.ت : بچه ها من این طرح رو میخوام
( عکس داخل گالری گوشیش بود )
دوست ا.ت : ¥
¥ خیلی خوشگله
♧ منم اینو میخوام
( عکس از گالری گوشیش بود )
¥ آره اینم خوشگله
ا.ت : آره قشنگه
ویو بعد از تموم شدن کاراشون از نظر ا.ت
کارامون تموم شد که گوشیم زنگ خورد تهیونگ بود
ا.ت : الو.........
تهیونگ : نمیای چاگیا ؟؟ دلم بهت تنگ شده
ا.ت : ایگو یکم بعد میام عشقم ( کیوت ) 🥺
تهیونگ : باشه منتظرم
ا.ت : باشه بای !!
تهیونگ : بای !!
ادمین
ا.ت رفت حساب کرد هم پول ناخنای خودش رو هم مال دختر خالش رو
ا.ت : بریم بچه ها دیر شده ها ساعت ده شبه
¥ وای ا.ت جیمین زنگ زده میگه به تهیونگ بگو به ا.ت هم بگو با هم شام بریم بیرون
ا.ت : خب باشه وایسا ببینم الان به ته میگم
¥ باشه
ا.ت : الو تهیونگا ( پشت تلفن )
تهیونگ : جانم چاگیا چیزی شده ؟
ا.ت : نه جیمین میگه که من تو با دوستم الی و دوست پسرش یعنی جیمین شام بریم بیرون بریم ؟؟؟؟؟
تهیونگ : باشه شما برید رستوران منم آماده میشم بیام
ا.ت : باشه !!!!!
ویو داخل رستوران از نظر ادمین
ا.ت و الی ( دوست ا.ت ) داشتن حرف میزدن که پسرا رسیدن و غذا رو سفارش دادن و خوردن بعد هم کمی با هم حرف زدن که ساعت شد دوازده شب که ا.ت و تهیونگ خداحافظی کردن و رفتن سمت امارت
ویو صبح از نظر ا.ت
صبح بیدار شدم دیدم تو بغل تهیونگ خوابیدم خیلی آروم از بغلش بیرون اومدم تا بیدار نشه و رفتم پیش اجوما
ا.ت : صبح بخیر اجوما خسته نباشی چه صبحونه قشنگی حاضر کردی !!!
اجوما : ممنونم انجام وظیفه ست
همینجوری که ا.ت و اجوما داشتن حرف میزدن بقیه هم اومدن و نشستن سر میز صبحونه و کلی صحبت کردن در مورد عروسی هم صحبت کردن و ا.ت کمی به خطر فردا استرس داشت
ادامه دارد...................
لایک ۷
کامنت ۷
♥️♥️♥️♥️
اسلاید ۲ طرح ناخن دختر خاله ا.ت
اسلاید ۳ طرح ناخن ا.ت
♥️♥️♥️♥️
۵.۲k
۰۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.