پارت ۳۸ قسمت اول

رفتم تو اتاق جیمین دیدم داره با باباش بحث میکنه...منو که دید لبخند زد
ا.ت. من اگه برم راحت تری فکر کنم
جیمین. نه نه بیا بشین بابام هم دیگه میخواست بره
ا.ت. باشه
جون وو. تو پسر نیستی از دشمن هم بدتری
جیمین. نمیخوای بری بیرون؟
رفتم نشستم کنار تختش و جون وو هم دیگه از اتاق رفتن بیرون
ا.ت. جیمین چیزی شده؟
جیمین دستمو گرفت و گذاشت توی دستش
جیمین. ببین ا.ت تو میتونی تو عمارت ما زندگی کنی؟
ا.ت. چی؟ نه نمیشه اصلا
جیمین. من نمیتونم بیام پیش تو
ا.ت. من اگه بیام عمارتتون جیون و جون وو توی همون روز اول منو میکشن
جیمین. من نمیذارم
ا.ت. نمیشه جیمین
جیمین. خواهش میکنم
ا.ت. نه
جیمین. ا.ت من نمیتونم بدون تو زندگی کنم
ا.ت. اما جیمین
جیمین‌. خواهش میکنم...اونا جرئت اینکه تورو بکشنو ندارن
ا.ت. چرا تو نمیای عمارت من؟
جیمین. نمیتونم بیام
ا.ت. چرا؟
جیمین. ا.ت خواهش میکنم این بحثو تموم کنیم
ا.ت. من اگه بیام عمارتتون یه آب خوش از گلوم پایین نمیره اینو خودت هم میدونی
جیمین. بهت قول میدم نذارم سخت بگذره بهت
ا.ت. باشه
جیمین. مرسی
ا.ت. بذار برم از دکترت بپرسم کی مرخص میشی
جیمین. آره برو نمیخوام حتی یه لحظه هم اینجا باشم
رفتم از دکترش پرسیدم گفت میتونه همین الان بره
ا.ت. دکترت گفت تا یه هفته باید اینجا بمونی
جیمین‌. چی؟ ( داد )
ا.ت. شوخی کردم
جیمین. پفیوز
ا.ت. بی ادب
جیمین. خب چی گفت؟
ا.ت. میتونی بری
جیمین. ایول
کارای ترخیص جیمینو کردم و با هم رفتیم عمارتم
جیمین. چرا اومدیم اینجا؟
ا.ت. باید به کوک بگم یه سری وسایل هم بردارم
جیمین. باشه
رفتم تو عمارت تو اتاق کوک
ا.ت. کوک
کوک. بله
ا.ت. من باید برم همه خدمتکارا رو مرخص میکنم بتونی خودت غذا درست کنی اما نگهبانای بیرون هستن حواست باشه
کوک. کجا؟
ا.ت. عمارت جیمین
کوک. شوخیت گرفته؟
ا.ت. نه
کوک. میدونی که زنده نمیمونی
ا.ت. نه نگران نباش
کوک. نمیشه نمیذارم
ا.ت. نمیتونم کوک
کوک. خیلی خطرناکه
ا.ت. من اتفاقی برام نمی‌افته نگران نباش
کوک. حداقل بذار کای هم همرات بیاد
ا.ت. نه اونوقت دیگه کسی اینجا نیست
کوک. هوسوک میاد نگران نباش
ا.ت. میخوای بهش بگی؟
کوک. آره
ا.ت. باشه پس من میرم
کوک. مواظب خودت باش
ا.ت. باشه خدافظ
رفتم تو اتاقم و یه ساک برداشتم و توش چند دس لباس و کفش گذاشتم...رفتم طبقه پایین و کای رو صدا زدم
ا.ت. کای ( بلند )
کای. بله خانم
ا.ت. من میخوام برم عمارت پارک خب؟ تو هم باهام بیا
کای. چشم
کای داشت میرفت که
ا.ت. کای