"•میکاپر من•" "•پارت12•" "•بخش دوم•"
با خنده گفتم ــ ببند دهنتو الان یه چیزی میره داخلش. به خودش اومد و به شوخی گفت ــ میخوای منو ببوسی؟/چشماشو بست و سرشو کمی اورد جلو و ادامه داد ــ بیا.حالم اصلا دست خودم نبود سرمو نزدیک بردم و لبامو روی لبای داغش گذاشتم چند ثانیه بدون هیچ حرکتی لبام روی لباش بود بعد با مک ارومی ازش جدا شدم بهش نگاهی انداختم که ناباورانه داشت نگام میکرد و پلکم نمیزد تازه یادم افتاد چیکار کردم زود از روش بلند شدم و رومو سمت دیوار های چوبی کلبه گرفتم و گفتم ــ این بوسه رو فراموش کن.
۲۵.۲k
۰۶ فروردین ۱۴۰۲