𝒇𝒂𝒌𝒆~𝒋𝒖𝒏𝒈𝒌𝒐𝒐𝒌..𝒑𝒂𝒓𝒕15
قرار شد اسم پسرم هینسو باشه
+پس باید این صداش کنم
جولی:چی؟
+پسرم هینسو
وقتی اینو گفتم چشمام برق خاصی زد که جولی با لبخند دستشو رو دستم گذاشت
جولی:نمیخام الان ناراحتت کنم.. ولی بهتره خیلی بهش وابسته نشی
+چی
جولی:نمیخاد انکار کنی حرفاتو با جونگ کوک شنیدم.. میدونم که فقط 1 سال وقت داری
سرمو انداختم پایین که بغلم کرد
جولی:آه ا.ت اشکال نداره تا اون موقع یه نقشه خوب میکشیم که بچه رو ازت نگیرن.. منو ته کنارتیم باشه
+اهوم
(2روز بعد)
از بیمارستان ترخیص شده بودم ته اومد دنبالمون
بچه رو تو بغلم گرفته بودم راستش دام نمیخواست از خودم جداش کنم خیلی کیوت بود و دوس داشتنی
ته:عمویی چی میخای برات بخرم
جولی، ا.ت:یااا ته این بچس
ته نگاه ما دوتا کرد
ته:حالا نکشینم.. شوخی کردم باو چتونه اینقد که عقل دارم بدونم بچس
منو جولی زدیم زیر خنده
رسیدیم خونه من
+ته
ته:هوم
+میشه بری برای هینسو پوشاک بگیری
ته:اره چه مارکی
+مارک....... (هر مارکی حالا)
ته رفت و منو جولی رفتیم داخل خونه
+جولی
جولی:ها
+میگم کی میخاد بیاد حمومش کنه
جولی:خب پرستار بچه بگیر خوبه که پولداریااا اینم من باید بهت بگم
+چته میگری به ادم خو یه لحظه خون به مغزم نرسید..(😂😂)
بعد چند min ته اومد پوشاکو ازش گرفتم
+میگم ته.. میشه به یکی بگی بگرده یه پرستار بچه برام پیدا کنه.. هم پرستار باشه هم خدمتکار... اجوما باشه بهترع
ته:باشه الان زنگ میزم بگردن یکیو پیدا کنن
+ممونم.. واقعا ممنونم بچه ها که تو این روز های سخت کنارمین
جولی و ته اومدن منو بغل کردن منم همینطور
جولی:ما که کاری نکردیم عزیزم
ته:راست میگه.. تازه دوستا برای همین روزان دیگه
ته بهم یه چشمک زد که باعث خندم شد
هینسو خابیده بود پس خوابوندمش تو اتاقه خودم و یکم بهش زل زدم
+پسرم.. هینسو.. شاید وقتی پدرت تو رو ازم گرفت دیگه نتونی منو ببینی چون پدرت اجازه نمیده ولی همیشه یادت باشه که مامان خیلی دوست داره باشه عزیزم
اشکامو پاک کردمو رفتم پایین پیش بچه ها که ته گفت..
.
.
پارت بعد امشب ✨
+پس باید این صداش کنم
جولی:چی؟
+پسرم هینسو
وقتی اینو گفتم چشمام برق خاصی زد که جولی با لبخند دستشو رو دستم گذاشت
جولی:نمیخام الان ناراحتت کنم.. ولی بهتره خیلی بهش وابسته نشی
+چی
جولی:نمیخاد انکار کنی حرفاتو با جونگ کوک شنیدم.. میدونم که فقط 1 سال وقت داری
سرمو انداختم پایین که بغلم کرد
جولی:آه ا.ت اشکال نداره تا اون موقع یه نقشه خوب میکشیم که بچه رو ازت نگیرن.. منو ته کنارتیم باشه
+اهوم
(2روز بعد)
از بیمارستان ترخیص شده بودم ته اومد دنبالمون
بچه رو تو بغلم گرفته بودم راستش دام نمیخواست از خودم جداش کنم خیلی کیوت بود و دوس داشتنی
ته:عمویی چی میخای برات بخرم
جولی، ا.ت:یااا ته این بچس
ته نگاه ما دوتا کرد
ته:حالا نکشینم.. شوخی کردم باو چتونه اینقد که عقل دارم بدونم بچس
منو جولی زدیم زیر خنده
رسیدیم خونه من
+ته
ته:هوم
+میشه بری برای هینسو پوشاک بگیری
ته:اره چه مارکی
+مارک....... (هر مارکی حالا)
ته رفت و منو جولی رفتیم داخل خونه
+جولی
جولی:ها
+میگم کی میخاد بیاد حمومش کنه
جولی:خب پرستار بچه بگیر خوبه که پولداریااا اینم من باید بهت بگم
+چته میگری به ادم خو یه لحظه خون به مغزم نرسید..(😂😂)
بعد چند min ته اومد پوشاکو ازش گرفتم
+میگم ته.. میشه به یکی بگی بگرده یه پرستار بچه برام پیدا کنه.. هم پرستار باشه هم خدمتکار... اجوما باشه بهترع
ته:باشه الان زنگ میزم بگردن یکیو پیدا کنن
+ممونم.. واقعا ممنونم بچه ها که تو این روز های سخت کنارمین
جولی و ته اومدن منو بغل کردن منم همینطور
جولی:ما که کاری نکردیم عزیزم
ته:راست میگه.. تازه دوستا برای همین روزان دیگه
ته بهم یه چشمک زد که باعث خندم شد
هینسو خابیده بود پس خوابوندمش تو اتاقه خودم و یکم بهش زل زدم
+پسرم.. هینسو.. شاید وقتی پدرت تو رو ازم گرفت دیگه نتونی منو ببینی چون پدرت اجازه نمیده ولی همیشه یادت باشه که مامان خیلی دوست داره باشه عزیزم
اشکامو پاک کردمو رفتم پایین پیش بچه ها که ته گفت..
.
.
پارت بعد امشب ✨
۶۷.۷k
۱۱ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.