ديگر اين نبود😐
ديگر اين نبود😐
كسانى كه با شتاب و بىحساب شروع مىكنند، زود از پا مىافتند و مىمانند، اما آنها كه با ارزيابى و اطلاع و با آگاهى و دقت مىآيند، در برابر حادثه ها آمادهاند. اين گونه و با حساب احتمالات حركت كردن، ضعف و زبونى را مىبرد و آمادگى مىآورد.
انسان به خاطر ارزشهاى بزرگتر، از گرفتارىهاى احتمالى و قطعى فرار نمىكند.
جوانى به خاطر ديدن ماهرويى به حمام اندر آمد و حساب كتكها و صدمه ها و افتضاح ها و شلاق ها را كرده بود و به اين همه تن داده بود. زنها كه نكره اى را در ميان خود ديدند، فرياد برداشتند و سپس حمله كردند و او را كوبيدند و او مىگفت: اينها هست.
استاد حمامى آمد و بيرونش كشيد و چنانش كوفت كه خون جارى شد و او زمزمه مىكرد: اين هم هست.
او را اطراف شهر گرداندند و پيش قاضى آوردند و قاضى تازيانه اش زد و او مىگفت: اين هم هست و خوارش كرد و او همان را مىگفت.
پس از شُورها و مشورتها بنا شد كه او را به دار بياويزند ... تا عبرتى براى ديگران باشد. چون اين بشنيد، برافروخته شد كه ديگر اين نبود.
استاد علی صفایی حائری🌹🌹
مسؤوليت و سازندگى، ص 322
كسانى كه با شتاب و بىحساب شروع مىكنند، زود از پا مىافتند و مىمانند، اما آنها كه با ارزيابى و اطلاع و با آگاهى و دقت مىآيند، در برابر حادثه ها آمادهاند. اين گونه و با حساب احتمالات حركت كردن، ضعف و زبونى را مىبرد و آمادگى مىآورد.
انسان به خاطر ارزشهاى بزرگتر، از گرفتارىهاى احتمالى و قطعى فرار نمىكند.
جوانى به خاطر ديدن ماهرويى به حمام اندر آمد و حساب كتكها و صدمه ها و افتضاح ها و شلاق ها را كرده بود و به اين همه تن داده بود. زنها كه نكره اى را در ميان خود ديدند، فرياد برداشتند و سپس حمله كردند و او را كوبيدند و او مىگفت: اينها هست.
استاد حمامى آمد و بيرونش كشيد و چنانش كوفت كه خون جارى شد و او زمزمه مىكرد: اين هم هست.
او را اطراف شهر گرداندند و پيش قاضى آوردند و قاضى تازيانه اش زد و او مىگفت: اين هم هست و خوارش كرد و او همان را مىگفت.
پس از شُورها و مشورتها بنا شد كه او را به دار بياويزند ... تا عبرتى براى ديگران باشد. چون اين بشنيد، برافروخته شد كه ديگر اين نبود.
استاد علی صفایی حائری🌹🌹
مسؤوليت و سازندگى، ص 322
۵.۲k
۲۸ آبان ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.