دروک: سرما خورده چند روز دیگه میاد
دروک: سرما خورده چند روز دیگه میاد
آیبیکه: وای چرا بـه من نگفته
آسیه: حتما نمی خواست ناراحتت کنه راستی از عمر خبر نداری صبح خونه نبود
آیبیکه: نه فکر کنم پیش سوسن
دروک: اوناهاش دارن میان
عمر: سلام بر و بچ
سوسن: سلام ما رفته بودیم خرید
آسیه: دق کردم عمر انقدر بی خبر نرو
عمر: چشم آبجی خوشگلم
سوسن: اولجان هم اومد
اولجان: هلووو ارن فمیلی
همه باهم: هلو
سوسن: عشقم
عمر: جانم
سوسن: کی عروسی میکنیم
عمر: الان که خیلی زوده
سوسن: باشه عمر خان خودت خواستی
آسیه: باز قهر کرد(خنده)
عمر: من برم از دلش در بیارم بای
آیبیکه: من و برک که تاریخ عقد رو مشخص کردیم
سوسن
بعد از اینکه گفت حالا زوده ناراحت شدم و رفتم باز این پسره سارپ سرو کلش پیدا شد
سوسن: چی میخوای
سارپ: ت رو
سوسن: برو گمشو کمک (داد)
عمر
دیدم سارپ و سوسن دارن بحث میکنن رفتم سمتشون
عمر: چکار میکنی (عربده)
لایک کنید وگرنه شرطیش میکنما
شوخیـ کردم ولی لایک کنیدد😘
آیبیکه: وای چرا بـه من نگفته
آسیه: حتما نمی خواست ناراحتت کنه راستی از عمر خبر نداری صبح خونه نبود
آیبیکه: نه فکر کنم پیش سوسن
دروک: اوناهاش دارن میان
عمر: سلام بر و بچ
سوسن: سلام ما رفته بودیم خرید
آسیه: دق کردم عمر انقدر بی خبر نرو
عمر: چشم آبجی خوشگلم
سوسن: اولجان هم اومد
اولجان: هلووو ارن فمیلی
همه باهم: هلو
سوسن: عشقم
عمر: جانم
سوسن: کی عروسی میکنیم
عمر: الان که خیلی زوده
سوسن: باشه عمر خان خودت خواستی
آسیه: باز قهر کرد(خنده)
عمر: من برم از دلش در بیارم بای
آیبیکه: من و برک که تاریخ عقد رو مشخص کردیم
سوسن
بعد از اینکه گفت حالا زوده ناراحت شدم و رفتم باز این پسره سارپ سرو کلش پیدا شد
سوسن: چی میخوای
سارپ: ت رو
سوسن: برو گمشو کمک (داد)
عمر
دیدم سارپ و سوسن دارن بحث میکنن رفتم سمتشون
عمر: چکار میکنی (عربده)
لایک کنید وگرنه شرطیش میکنما
شوخیـ کردم ولی لایک کنیدد😘
۵۵۷
۲۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.