☆ Black? ☆
☆ Black? ☆
[ p ۶]
ا/ت : راستی باید بریم لباسم بخریمااااا
کوک : یاااااا
ا/ت : آنقدر غر نزننننن
[پرش زمانی به مال]
یه مال خیلی بزرگی بود وقتی واردش شدی با زوق گفتی
ا/ت : خیلی خرید دارمممممم ، از کدوم شروع کنممم؟؟
کوک : لباس های قدیمیت رو چیکار میکنی؟
ا/ت : خیریه ، دوست دارم لباس هامو شایدم نو باشنا ولی به کسایی که توان خرید مالیش رو ندارن بدم
بعدش به سمت یه مغازه دویدی و از پشت شیشه به یک لباس بلند و باز اشاره کردی
ا/ت : واییییییییییی اونو ، همینو میگیرم
کوک : هوی حواست هست دیگه نه ؟ اینجا که بار
نیست یه شامه فقط
با بی ذوقی جواب دادی
ا/ت : یه اسکار *کور کردن زپذوق* رو باید بهت بدن
بعد از اینکه از چند مغازه گذشتید یه لباس خیلی چشمتو گرفت ولی به کوک هیچی نگفتی ا/ت : بانی کوچولو ، تو برو یه کم این دور ور بچرخ من الان میام
کوک : چرا ؟
ا/ت : میخوام یه لباس ببینم
کوک : باز نباشه ها
ا/ت : باشههههه بروووو
کوک : رفتم ، کارت تموم شد بهم زنگ بزن ، توی کافه تریا منتظرتم
ا/ت : اوک
وارد مغازه مورد نظرت شدی و به سمت لباسی که نظرت رو جلب کرده بود رفتی ، آروم دستای کوچیکت رو با ظرافت روی پاپیون روی سینه ی لباس حرکت دادی ، با اینکه زیادی باز نبود ولی زیادی قشنگ بود .
همون رو خریدی و از مغازه بیرون زدی و به سمت کوک که توی کافه تریا منتظرت بود رفتی داشتی به سمتش قدم بر می آشتی که دیدی یه دختر با لباس های باز پرید بغلش ،
ادامه دارد...
شرط پارت بعد
۲۰:« لایک ❤️
[ p ۶]
ا/ت : راستی باید بریم لباسم بخریمااااا
کوک : یاااااا
ا/ت : آنقدر غر نزننننن
[پرش زمانی به مال]
یه مال خیلی بزرگی بود وقتی واردش شدی با زوق گفتی
ا/ت : خیلی خرید دارمممممم ، از کدوم شروع کنممم؟؟
کوک : لباس های قدیمیت رو چیکار میکنی؟
ا/ت : خیریه ، دوست دارم لباس هامو شایدم نو باشنا ولی به کسایی که توان خرید مالیش رو ندارن بدم
بعدش به سمت یه مغازه دویدی و از پشت شیشه به یک لباس بلند و باز اشاره کردی
ا/ت : واییییییییییی اونو ، همینو میگیرم
کوک : هوی حواست هست دیگه نه ؟ اینجا که بار
نیست یه شامه فقط
با بی ذوقی جواب دادی
ا/ت : یه اسکار *کور کردن زپذوق* رو باید بهت بدن
بعد از اینکه از چند مغازه گذشتید یه لباس خیلی چشمتو گرفت ولی به کوک هیچی نگفتی ا/ت : بانی کوچولو ، تو برو یه کم این دور ور بچرخ من الان میام
کوک : چرا ؟
ا/ت : میخوام یه لباس ببینم
کوک : باز نباشه ها
ا/ت : باشههههه بروووو
کوک : رفتم ، کارت تموم شد بهم زنگ بزن ، توی کافه تریا منتظرتم
ا/ت : اوک
وارد مغازه مورد نظرت شدی و به سمت لباسی که نظرت رو جلب کرده بود رفتی ، آروم دستای کوچیکت رو با ظرافت روی پاپیون روی سینه ی لباس حرکت دادی ، با اینکه زیادی باز نبود ولی زیادی قشنگ بود .
همون رو خریدی و از مغازه بیرون زدی و به سمت کوک که توی کافه تریا منتظرت بود رفتی داشتی به سمتش قدم بر می آشتی که دیدی یه دختر با لباس های باز پرید بغلش ،
ادامه دارد...
شرط پارت بعد
۲۰:« لایک ❤️
۱۶.۲k
۰۸ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.