مامور مخفی
part ⁹
صبح با حس نگاه های سنگین کسی از خواب بیدار شدم که با صورت تهیونگ که یه میلی متر باهام فاصله داشت مواجه بلافاصله که چشمامو باز کردم لباشو روی لبام گذاشت درک نمکردم فک کردم چون از خاب پاشده ویندوزش بالا نیونده ولی گفتن جمله بعدیش این فکرو فراموش کردم:دوست دارم ات
با تعجب بهش خیره شده بودم که خنده تو گلویی کرد:مث اینکه هنوز ویندوزت بالا نیومده!
از این به بعد تو کیم اتی نه مین ات فهمیدی؟
چون قراره بشی همسر کیم تهیونگ و بزرگترین مافیا و خودتم میشی دست راست من بیب!
تازه بعد از چند دیقه متوجه ماجرا شدم.
منم دوسش داشتم شاید اون میتونست بشه مهمترین فرد زندگیم!
و این دفعه من کسی بودم که این بوسه رو شروع میکرد.
پایان😐😂
تروخدا جرم ندید چیزی به ذهنم نرسید😂
صبح با حس نگاه های سنگین کسی از خواب بیدار شدم که با صورت تهیونگ که یه میلی متر باهام فاصله داشت مواجه بلافاصله که چشمامو باز کردم لباشو روی لبام گذاشت درک نمکردم فک کردم چون از خاب پاشده ویندوزش بالا نیونده ولی گفتن جمله بعدیش این فکرو فراموش کردم:دوست دارم ات
با تعجب بهش خیره شده بودم که خنده تو گلویی کرد:مث اینکه هنوز ویندوزت بالا نیومده!
از این به بعد تو کیم اتی نه مین ات فهمیدی؟
چون قراره بشی همسر کیم تهیونگ و بزرگترین مافیا و خودتم میشی دست راست من بیب!
تازه بعد از چند دیقه متوجه ماجرا شدم.
منم دوسش داشتم شاید اون میتونست بشه مهمترین فرد زندگیم!
و این دفعه من کسی بودم که این بوسه رو شروع میکرد.
پایان😐😂
تروخدا جرم ندید چیزی به ذهنم نرسید😂
۴۶.۳k
۱۱ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.