پارت ۲۶
شرایط زندگیم رو بهشگفتم انگار نمیشد بچه با خودم بیارم پس دنبال آگهی دیگه ای رفتم
راوی: بریم تو آینده ا/ت توی شرکت پست کار میکرد اونجا از راه دور با مشتری هاش صحبت میکرد یه جورایی پشتیبانی شرکتش بود. درسته که زندگی خیلی سختی رو میگذراند اما برای پاره ی تنش باید میجنگید و چیزی براش کم نمیزاشت جیمین هم بعد از اون دختر دیگه کسی روتو خونش راه نداده بود یجورایی دیگه از ارتباط گرفتن با دیگران خوشش نمی اومد البته که این ها همش بخاطر خودش بود انگار زیادی به آخرین قربانی دل بسته بود تازه این چند شب هم مهمون اتاق ا/ت بوده به قوله خودش اونجا آرامشه زیادی بهش میده اما واقعا ایم دلبستگیه یا ارباب نمیخواد این عشق رو قبول کنه؟ مهم اینه که پسر الان واقعا محتاجه تنه اون مامان کوچولوعع
(جیمین ویو):
دیروز از یکی از سایت های آنلاین یک چمدون خریدم امروز به دستم میرسید
راوی: بریم تو آینده ا/ت توی شرکت پست کار میکرد اونجا از راه دور با مشتری هاش صحبت میکرد یه جورایی پشتیبانی شرکتش بود. درسته که زندگی خیلی سختی رو میگذراند اما برای پاره ی تنش باید میجنگید و چیزی براش کم نمیزاشت جیمین هم بعد از اون دختر دیگه کسی روتو خونش راه نداده بود یجورایی دیگه از ارتباط گرفتن با دیگران خوشش نمی اومد البته که این ها همش بخاطر خودش بود انگار زیادی به آخرین قربانی دل بسته بود تازه این چند شب هم مهمون اتاق ا/ت بوده به قوله خودش اونجا آرامشه زیادی بهش میده اما واقعا ایم دلبستگیه یا ارباب نمیخواد این عشق رو قبول کنه؟ مهم اینه که پسر الان واقعا محتاجه تنه اون مامان کوچولوعع
(جیمین ویو):
دیروز از یکی از سایت های آنلاین یک چمدون خریدم امروز به دستم میرسید
۹.۰k
۲۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.