منشه من چشه
منشه من چشه
پارت ۶
_امشبو ویلای من بمون
+ چی؟
_ میگم تو بیا پیش من من تنهام حوصلم سر میره
+ ولی من باید برم پیش دخترا
_یادت رفته من تعیین میکنم کی کجا بره
+ ولی
_ ولی او اما نداریم
دستم گرفت و کشید
سوار ماشین شدیم و حدود ۲۰ دقیقه توی راه بودیم ک رسیدیم ب ی ویلای خیلی بزرگ خیلی خیلی بزرگ
ب محض رسیدن ما دو نفر در حیاط رو برامون باز کردن رفتیم داخل
_پیاده شو
+ باشه
_تو برو من چمدون ها رو میارم
+ باشه
_اجومااااا
/بله ارباب
_ ی نفر بفرست چمدون من رو بیاره
/ پس این چمدون چی
_خودم میارم
/ بله ارباب
ویو داخل خونه
+ خیلی خونه قشنگ و بزرگیه
_هوم
حالا بیا تا اتاقت رو نشونت بدم
+ باشه
+این اتاققق عالیه خیلی قشنگه
مرسی
_ خواهش میکنم
وسایلت رو بچین بعد میریم بیرون
+ بیرون؟
_اره بیرون
+ باشه
_تموم نشدی بیریم ؟
+ آمدم
ویو آت
ب محض بیرون آمدم با ی صحنه ی خیلی دارک مواجه شدم
قبل از اینکه بیایم اینجا کت و شلوار برش بود الان ی تیشت با ی شلوارک باشههه
موهاش هم بهم ریختس با ی کیف کمری
ایننن خیلی جذابهههه
_چیه محوم شدی؟
+ چیه ؟
ها ن
بریم
_بریم
ویو ته
خوب کارمو انجام دادم مخشو زدممم یسسسس
تو همین هفته بش میگم چ حسی نسبت بش دارم
+ خوب کجا میریم
_اینجا نزدیک ب ساحله میریم اونجا ک ی کبابی غذا های دریایی هم هست میریم اونجا تا شب هم میمونیم
+ باشه
_ولی توی آب نرو
+ چرا؟
_چون فردا همه با هم میایم بعد تو دیگه برای فردا دیگه ذوق نداری
+ باشه پس
پیاده داشتیم میرفتیم رسیدیم لب دریا
_خیلی قشنگه مگه ن؟
+اره خیلی
توی چشم های آت نگا کردم
توی چشماش چ برق خاصی بود
خیلی زیبا بود اون چشماش انعکاس دریا برق توی چشماش باعث شد حسم رو نسبت بهش مطمعن بشم
_ات من میخام ی چیزی رو بت بگم
+بله؟
_من دوست دارم
خیلی زیاد توی این مدت ک پیشم بودی فهمیدیم ک دوست دارم و الان مطمعن شدم با اون برق توی چشمات ک انعکاس دریا توش افتاده بود باعث شد دلم بلرزه
من واقعا دوست دارم
+ چی؟
_من نمیدونم چطوری بت ثابت کنم
من همین الان حسم رو نسبت بهت مطمعن شدم و نمیدونم چطوری اینا رو بت گفتم
من واقعا دوست دارم
+ من باید درموردش فکر کنم
_حتما من الان از جواب نمیخام
+ خوب فکر کنم من برم دیگه
_ن صبر کن تازه آمدیم بزار بریم شام هم همینجا بخورم بعد بریم
+ باشه
توی کبابی نشسته بودیم تهیونگ رفته بود بیرون داشت با تلفن صحبت میکرد
گارسون چراغ گاز و غذا ها رو جلوم گذاشت
بعد
)سلام
خوبیت
+ بله خیلی ممنون
) میتونم شمارتون رو داشته باشم
+ من دوس پسر دارم
) دوس پسره میتونی ولش کنی
_شما چی گفتید؟
پارت ۶
_امشبو ویلای من بمون
+ چی؟
_ میگم تو بیا پیش من من تنهام حوصلم سر میره
+ ولی من باید برم پیش دخترا
_یادت رفته من تعیین میکنم کی کجا بره
+ ولی
_ ولی او اما نداریم
دستم گرفت و کشید
سوار ماشین شدیم و حدود ۲۰ دقیقه توی راه بودیم ک رسیدیم ب ی ویلای خیلی بزرگ خیلی خیلی بزرگ
ب محض رسیدن ما دو نفر در حیاط رو برامون باز کردن رفتیم داخل
_پیاده شو
+ باشه
_تو برو من چمدون ها رو میارم
+ باشه
_اجومااااا
/بله ارباب
_ ی نفر بفرست چمدون من رو بیاره
/ پس این چمدون چی
_خودم میارم
/ بله ارباب
ویو داخل خونه
+ خیلی خونه قشنگ و بزرگیه
_هوم
حالا بیا تا اتاقت رو نشونت بدم
+ باشه
+این اتاققق عالیه خیلی قشنگه
مرسی
_ خواهش میکنم
وسایلت رو بچین بعد میریم بیرون
+ بیرون؟
_اره بیرون
+ باشه
_تموم نشدی بیریم ؟
+ آمدم
ویو آت
ب محض بیرون آمدم با ی صحنه ی خیلی دارک مواجه شدم
قبل از اینکه بیایم اینجا کت و شلوار برش بود الان ی تیشت با ی شلوارک باشههه
موهاش هم بهم ریختس با ی کیف کمری
ایننن خیلی جذابهههه
_چیه محوم شدی؟
+ چیه ؟
ها ن
بریم
_بریم
ویو ته
خوب کارمو انجام دادم مخشو زدممم یسسسس
تو همین هفته بش میگم چ حسی نسبت بش دارم
+ خوب کجا میریم
_اینجا نزدیک ب ساحله میریم اونجا ک ی کبابی غذا های دریایی هم هست میریم اونجا تا شب هم میمونیم
+ باشه
_ولی توی آب نرو
+ چرا؟
_چون فردا همه با هم میایم بعد تو دیگه برای فردا دیگه ذوق نداری
+ باشه پس
پیاده داشتیم میرفتیم رسیدیم لب دریا
_خیلی قشنگه مگه ن؟
+اره خیلی
توی چشم های آت نگا کردم
توی چشماش چ برق خاصی بود
خیلی زیبا بود اون چشماش انعکاس دریا برق توی چشماش باعث شد حسم رو نسبت بهش مطمعن بشم
_ات من میخام ی چیزی رو بت بگم
+بله؟
_من دوست دارم
خیلی زیاد توی این مدت ک پیشم بودی فهمیدیم ک دوست دارم و الان مطمعن شدم با اون برق توی چشمات ک انعکاس دریا توش افتاده بود باعث شد دلم بلرزه
من واقعا دوست دارم
+ چی؟
_من نمیدونم چطوری بت ثابت کنم
من همین الان حسم رو نسبت بهت مطمعن شدم و نمیدونم چطوری اینا رو بت گفتم
من واقعا دوست دارم
+ من باید درموردش فکر کنم
_حتما من الان از جواب نمیخام
+ خوب فکر کنم من برم دیگه
_ن صبر کن تازه آمدیم بزار بریم شام هم همینجا بخورم بعد بریم
+ باشه
توی کبابی نشسته بودیم تهیونگ رفته بود بیرون داشت با تلفن صحبت میکرد
گارسون چراغ گاز و غذا ها رو جلوم گذاشت
بعد
)سلام
خوبیت
+ بله خیلی ممنون
) میتونم شمارتون رو داشته باشم
+ من دوس پسر دارم
) دوس پسره میتونی ولش کنی
_شما چی گفتید؟
۴.۰k
۰۳ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.