عشق ابدی پارت ۱۷
عشق ابدی پارت ۱۷
ویو جیمین
خیلی ترسیده بودم ، از شدت شک و هجوم کلی فکر به مغزم تلو تلو میخوردم که یونگی دوباره منو به مرگ نزدیک کرد ...
براید استایل بغلم کرد و محکم فشردم.
+حالت خوب نیستا .
-ن...نه خوبم ، بزارم زمین
بی توجه به حرفم راه افتاد
اَه من چجوری با این جفتم؟ این واقعا باید ددی من شه؟! از چیزی که تو دلم گفتم به خودم خندیدم آخه ددی؟!
+بزار وقتش که رسید میبینی چجوری برات ددی میشم(بم)
شتتتتت ، چرا حواسم رو جمع نکردم آخههه
اون میتونه بشنوه چی میگم . نباید تو دلم چیزی بگم .!
رسیدیم سمت پله ها
چراغ رو روشن کردم و یونگی هم راه افتاد
-یونگی!!!
+بله؟!
-کاغذ رو نیاوردیم.
+تو دستمه
-هوففف
+کیوت(زیر لب)
شنیدم چی گفت اما چیزی نگفتم
من کیوتم ؟ ووش ؛ از قصد تو دلم گفتم:
آقای مین لطفاً انقدر با قلب من بازی نکن. باتشکر
دیدم یه تک خنده ی جذابی کرد و هیچی نگفت
-مین ، دیگه بزارم زمین
یهو وایستاد
+چی گفتی ؟!
-گفتم مین ، بزارم زمین
یه تک خنده کرد و
+هه مین؟ فکر نکنم از فردا بجز ددی بتونی چیزی بهم بگی مین جیمین (مین یونگی و مین جیمین😂😐)
چرا انقدر جذابه ؟؟؟
پریدم از رو دستش پایین و باهم وارد شدیم
+مامان؟ بابا؟؟
-مامان ؟ مامان؟ بابا ؟
+کجان یعنی؟؟
&پسرا ما اینجاییم
رفتیم جلو تر که با همشون برخورد کردیم
+چرا اومدین اینجا ؟
÷میخوایم ببینیم کار کی بوده
+پس شاید این بدردتون بخوره.
و کاغذ و سنگ رو داد به عمو ؛ عمو بعد خوندش از عصبانیت قرمز شده بود..
بابام که نامه رو خوند سریع سرش رو سمت ما برگردوند
&یونگی یعنی چی!!؟
+نمیدونم کار کی بوده ، و منظورش از این تهدید چیه . اما بگیرمش زندش نمیزارم
÷فعلا جنتلمن نشو شوگا ! اول باید ببینیم به چه دلیل و کی بوده که این کارو کرده
+ولی بابا. تو نامه تهدید کرده که جیمین رو مال خودش میکنه ؛ اگر اینکارو کنه که... آیش
÷میدونم پسرم ، اما فعلا که...(ایما اشاره)
عمو حرفش رو ادامه نداد
خب...من. من باید چیکار کنم ؟؟
ویو جیمین
خیلی ترسیده بودم ، از شدت شک و هجوم کلی فکر به مغزم تلو تلو میخوردم که یونگی دوباره منو به مرگ نزدیک کرد ...
براید استایل بغلم کرد و محکم فشردم.
+حالت خوب نیستا .
-ن...نه خوبم ، بزارم زمین
بی توجه به حرفم راه افتاد
اَه من چجوری با این جفتم؟ این واقعا باید ددی من شه؟! از چیزی که تو دلم گفتم به خودم خندیدم آخه ددی؟!
+بزار وقتش که رسید میبینی چجوری برات ددی میشم(بم)
شتتتتت ، چرا حواسم رو جمع نکردم آخههه
اون میتونه بشنوه چی میگم . نباید تو دلم چیزی بگم .!
رسیدیم سمت پله ها
چراغ رو روشن کردم و یونگی هم راه افتاد
-یونگی!!!
+بله؟!
-کاغذ رو نیاوردیم.
+تو دستمه
-هوففف
+کیوت(زیر لب)
شنیدم چی گفت اما چیزی نگفتم
من کیوتم ؟ ووش ؛ از قصد تو دلم گفتم:
آقای مین لطفاً انقدر با قلب من بازی نکن. باتشکر
دیدم یه تک خنده ی جذابی کرد و هیچی نگفت
-مین ، دیگه بزارم زمین
یهو وایستاد
+چی گفتی ؟!
-گفتم مین ، بزارم زمین
یه تک خنده کرد و
+هه مین؟ فکر نکنم از فردا بجز ددی بتونی چیزی بهم بگی مین جیمین (مین یونگی و مین جیمین😂😐)
چرا انقدر جذابه ؟؟؟
پریدم از رو دستش پایین و باهم وارد شدیم
+مامان؟ بابا؟؟
-مامان ؟ مامان؟ بابا ؟
+کجان یعنی؟؟
&پسرا ما اینجاییم
رفتیم جلو تر که با همشون برخورد کردیم
+چرا اومدین اینجا ؟
÷میخوایم ببینیم کار کی بوده
+پس شاید این بدردتون بخوره.
و کاغذ و سنگ رو داد به عمو ؛ عمو بعد خوندش از عصبانیت قرمز شده بود..
بابام که نامه رو خوند سریع سرش رو سمت ما برگردوند
&یونگی یعنی چی!!؟
+نمیدونم کار کی بوده ، و منظورش از این تهدید چیه . اما بگیرمش زندش نمیزارم
÷فعلا جنتلمن نشو شوگا ! اول باید ببینیم به چه دلیل و کی بوده که این کارو کرده
+ولی بابا. تو نامه تهدید کرده که جیمین رو مال خودش میکنه ؛ اگر اینکارو کنه که... آیش
÷میدونم پسرم ، اما فعلا که...(ایما اشاره)
عمو حرفش رو ادامه نداد
خب...من. من باید چیکار کنم ؟؟
۲.۸k
۲۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.