*ات*
*ات*
همون موقع هر کدومشون یه تفنگ به دست گرفتن
ما هم از اسبامون اومدیم پایین و شمشیرامون رو در اوردیم و منتظر اشاره فرمانده جین بودیم. که اون سطح ویژ لب باز کرد
یونجین : هوی دختر مو صورتی
ات : هوم؟
یونجین : با کشتن ایافکثولو فک کردی سطح بالایی هستی واسه خودت؟
ات :......
یونجین: قبلا جایی دیدمت؟چهرت خیلی واسم اشناس..مهم نیست. بیا مثل دو رده بالا بجنگیم
صداش همچنان مردونه نبود. به نظر بچه میومد.
جین : سرباز لی نزدیکش نرو
یونجین : خفه شو.
اون پسره یه تفنگ در اورد
یونجین : خوشبختانه. میلی نمیتونه دربرابر رینجر وایسه. ببینم میخوای چیکار کنی رده بالا
ات :.....
چرا بدنم تکون نمیخوره. چرا دلم نمیخواد باش بجنگم.
کوک : ات چکار میکنی بجنگ دیگه....
ات :......
یونجین : میبینم موش زبونتو خورده. باشه....نمیدونستم اینقد دلت میخواد بمیری. حداقل اسمت تو تاریخ میلی ثبت میشه
همینکه بهم شلیک کرد کوک دستمو کشید
ات : ک...کوک
کوک : به خودت بیا! الان موقع فک کردن نیس
ات : هوم
سری تکون دادم و شمشیرمو در اوردم و نفس عمیق کشیدم و بهش حمله کردم و پشت سر هم حملاتمو جا خالی میداد. خیلی سریع بود
یونجین : دیگه داری حوصلمو سر میبری
لگد محکمی به شکمم زد و تفنگ رو روبه سرم گرف. جا خالی دادم ولی تیر که رد شد گوشم شروع به سوت کشیدن کرد
یونجین : خیلی ضعیفی...
لگد محکمی به صورتم زد
جیمین : نباید ات به کمک کنیم ؟
کوک : اگه اون حرومزاده ها جلومونو نگیرن
جین : تا جایی که میتونید مقاومت کنین برین سمت سرباز لی. از اول هدفشون کشتنش بود .
صورتم خونی شده بود. توان بلند شدن نداشتم. چی شد ات....چرا نمیجنگی.
یونجین : فکرش نمیکردم کشتنت اینقد ساده باشه
اومد روم و به چهرهم خیره شده بود ولی با نمایان شدن چهرش شوکه شدم و شد همزمان با گزاشتن تفنگش رو جای حساسم
یونجین : دلم میخواد مرگ بامزه ای داشته باشی.
تهیونگ : ات! *داد*
کوک : حرومزاده ی هیز
ات :*لبخند*
یونجین : هوم؟ ینی اینقد دلت میخواست بمیری.
ات :یونجین.....
یونجین :....
ات : نونا بهت افتخار میکنه *گریه*
یونجین :*شوکه*
فلش بک 6 سال پیش......
یونجین : نونااا....نونا نونا
ات : جانم
یونجین : با همون حرکتی که یادم دادی یکیو انداختم زمین
ات : *خنده* افرین... نونا بت افتخار میکنه
یونجین : نونا بام مبارزه کن میخوام ببینم چقد پیشرفت کردم
ات : من هرگز رو داداش کوچیکم دست بلند نمیکنم
یونجین : هوف...باشه پس بغلم کن
پایان فلش بک.......
همون موقع هر کدومشون یه تفنگ به دست گرفتن
ما هم از اسبامون اومدیم پایین و شمشیرامون رو در اوردیم و منتظر اشاره فرمانده جین بودیم. که اون سطح ویژ لب باز کرد
یونجین : هوی دختر مو صورتی
ات : هوم؟
یونجین : با کشتن ایافکثولو فک کردی سطح بالایی هستی واسه خودت؟
ات :......
یونجین: قبلا جایی دیدمت؟چهرت خیلی واسم اشناس..مهم نیست. بیا مثل دو رده بالا بجنگیم
صداش همچنان مردونه نبود. به نظر بچه میومد.
جین : سرباز لی نزدیکش نرو
یونجین : خفه شو.
اون پسره یه تفنگ در اورد
یونجین : خوشبختانه. میلی نمیتونه دربرابر رینجر وایسه. ببینم میخوای چیکار کنی رده بالا
ات :.....
چرا بدنم تکون نمیخوره. چرا دلم نمیخواد باش بجنگم.
کوک : ات چکار میکنی بجنگ دیگه....
ات :......
یونجین : میبینم موش زبونتو خورده. باشه....نمیدونستم اینقد دلت میخواد بمیری. حداقل اسمت تو تاریخ میلی ثبت میشه
همینکه بهم شلیک کرد کوک دستمو کشید
ات : ک...کوک
کوک : به خودت بیا! الان موقع فک کردن نیس
ات : هوم
سری تکون دادم و شمشیرمو در اوردم و نفس عمیق کشیدم و بهش حمله کردم و پشت سر هم حملاتمو جا خالی میداد. خیلی سریع بود
یونجین : دیگه داری حوصلمو سر میبری
لگد محکمی به شکمم زد و تفنگ رو روبه سرم گرف. جا خالی دادم ولی تیر که رد شد گوشم شروع به سوت کشیدن کرد
یونجین : خیلی ضعیفی...
لگد محکمی به صورتم زد
جیمین : نباید ات به کمک کنیم ؟
کوک : اگه اون حرومزاده ها جلومونو نگیرن
جین : تا جایی که میتونید مقاومت کنین برین سمت سرباز لی. از اول هدفشون کشتنش بود .
صورتم خونی شده بود. توان بلند شدن نداشتم. چی شد ات....چرا نمیجنگی.
یونجین : فکرش نمیکردم کشتنت اینقد ساده باشه
اومد روم و به چهرهم خیره شده بود ولی با نمایان شدن چهرش شوکه شدم و شد همزمان با گزاشتن تفنگش رو جای حساسم
یونجین : دلم میخواد مرگ بامزه ای داشته باشی.
تهیونگ : ات! *داد*
کوک : حرومزاده ی هیز
ات :*لبخند*
یونجین : هوم؟ ینی اینقد دلت میخواست بمیری.
ات :یونجین.....
یونجین :....
ات : نونا بهت افتخار میکنه *گریه*
یونجین :*شوکه*
فلش بک 6 سال پیش......
یونجین : نونااا....نونا نونا
ات : جانم
یونجین : با همون حرکتی که یادم دادی یکیو انداختم زمین
ات : *خنده* افرین... نونا بت افتخار میکنه
یونجین : نونا بام مبارزه کن میخوام ببینم چقد پیشرفت کردم
ات : من هرگز رو داداش کوچیکم دست بلند نمیکنم
یونجین : هوف...باشه پس بغلم کن
پایان فلش بک.......
۵۴.۷k
۱۹ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.