p3
p3
ات و تهیونگ روی میز در مهمانی نشسته بودند،بعد از چند ثانیه تهیونگ دیگه طاقت نیاورد به ات نگاه میکنه تهیونگ: ات میگم تو میدونی لیزا و جونگ کوک کجا رفتن!
ات: اوه نه منم نگرانم و نمیدانم کجا رفتن احساس خوبی به تنها بودن انها ندارمبه تهیونگ نگاه میکنه و از جایش بلند میشه
تهیونگ:نگران و کمی اعصبی میشه اوه نه، بیا بریم باهم در اتاق های طبقه پایین مهمانی دنبال انها بگردیم من اصلا احساس خوبی ندارم با ات در همه اتاق ها میگردند......
جونگ کوک و لیزا در حال بوسیدن بودند که ناگهان در با شدت باز شد از جاشون پریدن برای پنهان ان دیر بود چون تهیونگ و ات ان را دیدن
ات و تهیونگ با دیدن صحنه درجایشان خشک زدن لال شده بودن که.....
(((کپی راضی نیستم)))
ات و تهیونگ روی میز در مهمانی نشسته بودند،بعد از چند ثانیه تهیونگ دیگه طاقت نیاورد به ات نگاه میکنه تهیونگ: ات میگم تو میدونی لیزا و جونگ کوک کجا رفتن!
ات: اوه نه منم نگرانم و نمیدانم کجا رفتن احساس خوبی به تنها بودن انها ندارمبه تهیونگ نگاه میکنه و از جایش بلند میشه
تهیونگ:نگران و کمی اعصبی میشه اوه نه، بیا بریم باهم در اتاق های طبقه پایین مهمانی دنبال انها بگردیم من اصلا احساس خوبی ندارم با ات در همه اتاق ها میگردند......
جونگ کوک و لیزا در حال بوسیدن بودند که ناگهان در با شدت باز شد از جاشون پریدن برای پنهان ان دیر بود چون تهیونگ و ات ان را دیدن
ات و تهیونگ با دیدن صحنه درجایشان خشک زدن لال شده بودن که.....
(((کپی راضی نیستم)))
۲.۹k
۱۵ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.