قبلیه نمدونم چرا قطع شده بود😑
دیگه.نمیتونم.تحمل.کنم
خب از 35 هم بالا زدیم
راستی تو ژانر ها یادم رفت معمایی بزنم خودتون اضافه کنید
پارت2
چویا:نه حالت خوب نیست اکوتاگاوا
اکوتاگاوا:م.... من....ب... با...ید .....این.... نا... مه..... رو.... به.. تون.. برسو....نم
چویا:الان خودت مهمی بعد اکوتاگاوا رو کول کرد و برد داخل
هیناتا:از اتاق اومدم بیرون با اون صحنه خون تو رگم یخ زد اون....اون پسره بد جور اسیب دیده بود
سریع رفتم طرفش که با جوتسو پزشکی در مانش کنم که از کاش پرید
اکو:تو... اخ.... دیگه کی هستی..... اخ
هیناتا:بعدا برات میگم الان میخوام درمانت کنم
اولش مقاومت میکرد ولی بلاخره گیرش اوردم و درمانش کردو
چویا:اوردم که برم ضخمای اکو رو درمان کنم که دیدم هیناتا دستاش تقریبا نزدیک ضخم اکو و یه نور سبز داره از دستش میاد ضخم و درمان میکنه
اکو از درد داشت دندونشو میسابید
هیناتا:اروم بگیر اینقدر خودتو سفت میکنی نمیتونم درمانت کنم
اکو:ب... باشه
هیناتا :بعد از چند دقیقه تمام ضخم هاش و درمان کردم!! وقتی بهش نگهبان کردم بیهوش بود! اینقدر درد داشت؟
اصلا متوجه چویا نشده بودم تا وقتی ازش صدا اومد
چویا:چطوری ضخم اش و درمان کردی!؟
هینااتا:خب تو سرزمین من ادم ها به ماموریت هایی میرفتن که خیلی اسیب ها میدیدن چون ما نینجا بودیم و به گروه 4 نفره تقسیم میشدیم و یک نفر تو گروه باید پزشک میشد منم تو گروه خودم پزشک بودم
چویا:واقعا؟
هیناتا:اره
(هیناتا+ چویا_)
_واقعا خفنه
+جدی میگی؟
_معلومه
+حالا این پسره کیه چرا اینقدر ضخمی بود؟
_خب تو جان منم چیز هایی هست اسم شهر یوکوهاماس و تو دوتا تشکیلات قدرتمند اینجا هستن مافیا بندر و اژانس کاراگاهی
+چه جالب تو عضو کدومی؟
_خب راستش مافیا بندر
+میخوام ببینم
و با چشای مظلوم به چویا نگاه میکنه درست مث این ایموجی 🥺
_باشه باشه 😢
+اخ جون اه راستی یه نامه تو دستش بود فک کنم مال تو باشه
_ممنون
چییییییی
+چی شده؟
_ببینم این تو نیستی
+عه اره منم😁
_خب عکست اینجا چبکار میکنه
+خب ببین نامه دست توعه نه من
نوشته نامه
چویا این دختره قدرت زیادی داره میخوام باهاش دوست شی و کم کم کاری کنی که به مافیا بیاد
نویسنده:موری
+چویاااااااااااا
_چی چیه؟
+ده بار صدات کردممممم جواب نمیدی که
_ببخشید هواسم نبود🥺
+خب راستش داره به هوش میاد
_کی؟
+این پسره
_اسمش اکوتاگاوا س
+باشه
(علامت اکو÷)
÷اخ سرم درد میکنه
+خوبی؟
÷تاحدودی سرم درد میکنه تو می هستی تو خونه چویا سان چیکار میکنی؟
+اسم من هیوگا هیناتا اسم و.....
_نذاشتم خفشو ادامه بده که گفتم
دوستمه
÷اهان باشه
نامه رو خوندید؟
_اره فردا میام با موری سان حرف میزنم
÷باشه در ضمن هیناتاسان بخاطر ضخمام ممنون
+قابلی داشت از این به بعد مراقب باش
÷لباش یه کم قرمز شد
باشه
_چند دقیقه بعد از رفتم اکوتاگاوا به هیناتا گفتم
_میای بریم بار؟
+اره پایم( گفتم اخلاقاشونم فرق میکنه😑)
فلش بک
مکان:بار ......
+اینقدر نخور مست میشی نمیشه جمع کردت
_نه بابا چیزی نمیشه
+خود دانی من هشدار دادم
میخواستیم از بار بیام بیرون که چویا دیت منو کشید و برد تو یه انباری و...........
شیلام به صورت شکه شدتون😁
از این به بعد بچه نیاد🔞
شرط پار 40 شدنمون
بابای💜
خب از 35 هم بالا زدیم
راستی تو ژانر ها یادم رفت معمایی بزنم خودتون اضافه کنید
پارت2
چویا:نه حالت خوب نیست اکوتاگاوا
اکوتاگاوا:م.... من....ب... با...ید .....این.... نا... مه..... رو.... به.. تون.. برسو....نم
چویا:الان خودت مهمی بعد اکوتاگاوا رو کول کرد و برد داخل
هیناتا:از اتاق اومدم بیرون با اون صحنه خون تو رگم یخ زد اون....اون پسره بد جور اسیب دیده بود
سریع رفتم طرفش که با جوتسو پزشکی در مانش کنم که از کاش پرید
اکو:تو... اخ.... دیگه کی هستی..... اخ
هیناتا:بعدا برات میگم الان میخوام درمانت کنم
اولش مقاومت میکرد ولی بلاخره گیرش اوردم و درمانش کردو
چویا:اوردم که برم ضخمای اکو رو درمان کنم که دیدم هیناتا دستاش تقریبا نزدیک ضخم اکو و یه نور سبز داره از دستش میاد ضخم و درمان میکنه
اکو از درد داشت دندونشو میسابید
هیناتا:اروم بگیر اینقدر خودتو سفت میکنی نمیتونم درمانت کنم
اکو:ب... باشه
هیناتا :بعد از چند دقیقه تمام ضخم هاش و درمان کردم!! وقتی بهش نگهبان کردم بیهوش بود! اینقدر درد داشت؟
اصلا متوجه چویا نشده بودم تا وقتی ازش صدا اومد
چویا:چطوری ضخم اش و درمان کردی!؟
هینااتا:خب تو سرزمین من ادم ها به ماموریت هایی میرفتن که خیلی اسیب ها میدیدن چون ما نینجا بودیم و به گروه 4 نفره تقسیم میشدیم و یک نفر تو گروه باید پزشک میشد منم تو گروه خودم پزشک بودم
چویا:واقعا؟
هیناتا:اره
(هیناتا+ چویا_)
_واقعا خفنه
+جدی میگی؟
_معلومه
+حالا این پسره کیه چرا اینقدر ضخمی بود؟
_خب تو جان منم چیز هایی هست اسم شهر یوکوهاماس و تو دوتا تشکیلات قدرتمند اینجا هستن مافیا بندر و اژانس کاراگاهی
+چه جالب تو عضو کدومی؟
_خب راستش مافیا بندر
+میخوام ببینم
و با چشای مظلوم به چویا نگاه میکنه درست مث این ایموجی 🥺
_باشه باشه 😢
+اخ جون اه راستی یه نامه تو دستش بود فک کنم مال تو باشه
_ممنون
چییییییی
+چی شده؟
_ببینم این تو نیستی
+عه اره منم😁
_خب عکست اینجا چبکار میکنه
+خب ببین نامه دست توعه نه من
نوشته نامه
چویا این دختره قدرت زیادی داره میخوام باهاش دوست شی و کم کم کاری کنی که به مافیا بیاد
نویسنده:موری
+چویاااااااااااا
_چی چیه؟
+ده بار صدات کردممممم جواب نمیدی که
_ببخشید هواسم نبود🥺
+خب راستش داره به هوش میاد
_کی؟
+این پسره
_اسمش اکوتاگاوا س
+باشه
(علامت اکو÷)
÷اخ سرم درد میکنه
+خوبی؟
÷تاحدودی سرم درد میکنه تو می هستی تو خونه چویا سان چیکار میکنی؟
+اسم من هیوگا هیناتا اسم و.....
_نذاشتم خفشو ادامه بده که گفتم
دوستمه
÷اهان باشه
نامه رو خوندید؟
_اره فردا میام با موری سان حرف میزنم
÷باشه در ضمن هیناتاسان بخاطر ضخمام ممنون
+قابلی داشت از این به بعد مراقب باش
÷لباش یه کم قرمز شد
باشه
_چند دقیقه بعد از رفتم اکوتاگاوا به هیناتا گفتم
_میای بریم بار؟
+اره پایم( گفتم اخلاقاشونم فرق میکنه😑)
فلش بک
مکان:بار ......
+اینقدر نخور مست میشی نمیشه جمع کردت
_نه بابا چیزی نمیشه
+خود دانی من هشدار دادم
میخواستیم از بار بیام بیرون که چویا دیت منو کشید و برد تو یه انباری و...........
شیلام به صورت شکه شدتون😁
از این به بعد بچه نیاد🔞
شرط پار 40 شدنمون
بابای💜
۸.۷k
۲۸ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.