پلیس خلافکار من
پلیس خلافکار من
*<My criminal police>*
پارت ۳
جونگ کوک:
نشسته بودم رو مبل و به شماره ا.ت نگاه میکردم
واقا برام سواله که چطوری چند تا پسر دنبالش بودن لباساش که گشاد و فقیرانه به نظر می اومد
تصمیم گرفتم بهش زنگ بزنم و تا یکم باهاش بیشتر آشنا بشم
شمارشو گرفتم ...
(تلفن _ کوک +)
_آلو؟
+سلام ا.ت خوبی؟
_ببخشید اشتباه گرفتین
+مسخره میکنی؟
_نه اصلا
+ا.ت من نمیشناسمت ولی حواست باشه دستم نندازی
_چی میگی آقا برو پیش یه پزشک به نظرم(قطع کردن تلفن)
+ا الو؟ یعنی چی؟
ا.ت:
تو خیابونا قدم میزدم و جیب مردم و میزدم
تا اینکه رسیدم به یه پسره که هدفون گزاشته بود خودمو نزدیکش کردم و کمکم دستمو کردم تو جیبش و کیف پولش و برداشتم
داشتم پول هاشو میشمردم که یکی بهم گفت ایست برگشتم و دیدم پلیسه داره میدوعه سمتم
شروع کردم به دویدن
خیلی نزدیکم بود تا جایی که دستکشی که دستم بود و کند ازم
رفتم تو کوچه همینجوری که داشتم میدوییدم یهو ینفر منو کشید تو یه کوچه و دهنمو گرفتم
ا.ت: ... چ چیکار میکنی؟ او ...
جونگ کوک: هیسس وایسا برن
ا.ت: ...
جونگ کوک: ... پس تو دزدی؟
ا.ت: خوب ... آره
جونگ کوک:چرا بهم الکی گفتی تلفن داری؟
ا.ت:نمیتونستم بهت بگم فقیرم خوب خجالت کشیدم
جونگ کوک:
من یه پلیسم ... یعنی باید ا.ت رو دستگیر کنم ولی واقا دلم نمی اومد
جونگ کوک:خوب اگه بهم میگفتی شاید کمکت میکردم
ا.ت:من دو ساله دارم این کارا رو میکنم دیگه برام عادی شده
جونگ کوک:باشه ولی اگه کمک خواستی بهم بگو
ا.ت:باشه ... الان یعنی برم؟
جونگ کوک:برو
ا.ت:برم دیگه؟
جونگ کوک:آره برو
ا.ت:پس من میرم ... خدافظ
جونگ کوک:خدافظ
ا.ت:
داشتم میرفتم ... وسط راه وایسادم و رفتن جونگ کوک و نگا میکردم
واقا داشت میرفت
ا.ت: ... جونگ کووووک (با داد)
جونگ کوک:بله؟
ا.ت: ام ... چیزه میگم میشه ... امروز بیام خونت؟
جونگ کوک:حیح ... بیا بابا پر رو
ا.ت:
دویدم سمتش و با لبخند نگاش کردم
جونگ کوک:فقط خیلی صمیمی نشو
لایک؟ :(
*<My criminal police>*
پارت ۳
جونگ کوک:
نشسته بودم رو مبل و به شماره ا.ت نگاه میکردم
واقا برام سواله که چطوری چند تا پسر دنبالش بودن لباساش که گشاد و فقیرانه به نظر می اومد
تصمیم گرفتم بهش زنگ بزنم و تا یکم باهاش بیشتر آشنا بشم
شمارشو گرفتم ...
(تلفن _ کوک +)
_آلو؟
+سلام ا.ت خوبی؟
_ببخشید اشتباه گرفتین
+مسخره میکنی؟
_نه اصلا
+ا.ت من نمیشناسمت ولی حواست باشه دستم نندازی
_چی میگی آقا برو پیش یه پزشک به نظرم(قطع کردن تلفن)
+ا الو؟ یعنی چی؟
ا.ت:
تو خیابونا قدم میزدم و جیب مردم و میزدم
تا اینکه رسیدم به یه پسره که هدفون گزاشته بود خودمو نزدیکش کردم و کمکم دستمو کردم تو جیبش و کیف پولش و برداشتم
داشتم پول هاشو میشمردم که یکی بهم گفت ایست برگشتم و دیدم پلیسه داره میدوعه سمتم
شروع کردم به دویدن
خیلی نزدیکم بود تا جایی که دستکشی که دستم بود و کند ازم
رفتم تو کوچه همینجوری که داشتم میدوییدم یهو ینفر منو کشید تو یه کوچه و دهنمو گرفتم
ا.ت: ... چ چیکار میکنی؟ او ...
جونگ کوک: هیسس وایسا برن
ا.ت: ...
جونگ کوک: ... پس تو دزدی؟
ا.ت: خوب ... آره
جونگ کوک:چرا بهم الکی گفتی تلفن داری؟
ا.ت:نمیتونستم بهت بگم فقیرم خوب خجالت کشیدم
جونگ کوک:
من یه پلیسم ... یعنی باید ا.ت رو دستگیر کنم ولی واقا دلم نمی اومد
جونگ کوک:خوب اگه بهم میگفتی شاید کمکت میکردم
ا.ت:من دو ساله دارم این کارا رو میکنم دیگه برام عادی شده
جونگ کوک:باشه ولی اگه کمک خواستی بهم بگو
ا.ت:باشه ... الان یعنی برم؟
جونگ کوک:برو
ا.ت:برم دیگه؟
جونگ کوک:آره برو
ا.ت:پس من میرم ... خدافظ
جونگ کوک:خدافظ
ا.ت:
داشتم میرفتم ... وسط راه وایسادم و رفتن جونگ کوک و نگا میکردم
واقا داشت میرفت
ا.ت: ... جونگ کووووک (با داد)
جونگ کوک:بله؟
ا.ت: ام ... چیزه میگم میشه ... امروز بیام خونت؟
جونگ کوک:حیح ... بیا بابا پر رو
ا.ت:
دویدم سمتش و با لبخند نگاش کردم
جونگ کوک:فقط خیلی صمیمی نشو
لایک؟ :(
۲.۵k
۰۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.