ماه یخی پارت ۱۱
ماه یخی پارت ۱۱
روز بعد
از دید میکو
اهههه امروز دیگه بهش میگم
برای چویا ادرس پارکو فرستادم
گذر زمان
وقتی چویا به پارک رسید قلبم انگار میخواست از سینم بزنه بیرون خیلی استرس دارم وقتی منو دید رفتم پیشش و گفتم
میکو : سلام چویا ساما ممنون که اومدی
من و چویا شروع به راه رفتن کردیم
گذر زمان ۱ساعت بعد
روبه روش ایستادم و گفتم
میکو : راستش ..... میخواستم بگم که ..........بگم که ...... اون
یهو وقتی دورو ورمو نگاه میکرم دیدم پشت سر چویا ساما یه نفر ایستاده که یه چاقو دستشه قبل از اینکه حرفمو تموم کنم پریدم جلوی چویا ساما
از دید راوی
میکو پرید جلوی چویا وقتی به خودش اومد دید یه چاقو توی شکمشه چاقو و دستی که روی چاقو بود رو گرفت و یه لگد بهش زد
وقتی چویا به خودش اومد دید که میکو چاقو خورده و داره به سمت عقب قدم های کوچیکی برمیداره
از دید چویا
تابه خودم اومدم دیدم میکو چاقو خورده و همین طوری خون بالا میاره و از شکمش خون میاد
داشت بیهوش میشد که گرفتمش و زخمشو فشار دادم که خون ریزی بند بیاد چند لحظه بعد میکو روی پاهاش ایستاد و گفت
میکو : تو ....... حالت خوبه ( نقطه چین ها یعنی داره خون بالا میاره )
چویا : اره و لی تو خون ریزی داری باید بری بیمارستان
میکو : اول باید ........یه کاری رو تموم کنم اون یارو کجا رفته
روز بعد
از دید میکو
اهههه امروز دیگه بهش میگم
برای چویا ادرس پارکو فرستادم
گذر زمان
وقتی چویا به پارک رسید قلبم انگار میخواست از سینم بزنه بیرون خیلی استرس دارم وقتی منو دید رفتم پیشش و گفتم
میکو : سلام چویا ساما ممنون که اومدی
من و چویا شروع به راه رفتن کردیم
گذر زمان ۱ساعت بعد
روبه روش ایستادم و گفتم
میکو : راستش ..... میخواستم بگم که ..........بگم که ...... اون
یهو وقتی دورو ورمو نگاه میکرم دیدم پشت سر چویا ساما یه نفر ایستاده که یه چاقو دستشه قبل از اینکه حرفمو تموم کنم پریدم جلوی چویا ساما
از دید راوی
میکو پرید جلوی چویا وقتی به خودش اومد دید یه چاقو توی شکمشه چاقو و دستی که روی چاقو بود رو گرفت و یه لگد بهش زد
وقتی چویا به خودش اومد دید که میکو چاقو خورده و داره به سمت عقب قدم های کوچیکی برمیداره
از دید چویا
تابه خودم اومدم دیدم میکو چاقو خورده و همین طوری خون بالا میاره و از شکمش خون میاد
داشت بیهوش میشد که گرفتمش و زخمشو فشار دادم که خون ریزی بند بیاد چند لحظه بعد میکو روی پاهاش ایستاد و گفت
میکو : تو ....... حالت خوبه ( نقطه چین ها یعنی داره خون بالا میاره )
چویا : اره و لی تو خون ریزی داری باید بری بیمارستان
میکو : اول باید ........یه کاری رو تموم کنم اون یارو کجا رفته
۳.۲k
۲۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.