p13
کوک:همه چی تموم شد جیرال
جی:ممنون استاد
جی:استاد
کوک:بله
جی:چطوره امشب فرار کنیم
کوک:اره ...بهتره دیگه برگردیم
جی:نه نه نمیخوام برم اتااااق
کوک:نه زودباش
جی:نمیام
کوک:پس من میرم وایسا همینجا
کوک:داشتم میرقتم که دیدم اومد
کوک:چیشد پس
جی:همینجوری اومدم
جی:رفتیم داخل که یه پسری دیدم این چقدر خوشگلههههه گاااد
شیا:شوگا شنیدم از ابشار برگشتی
شوگا:اره خیلی خوب بود
شی:اها...نامزد پیدا کردس
شوگا:....نه
شیا:چرا...
شوگا:😏به نظرت
شیا:....نم نمیدونم
شوگا:میخوای از زبونم بشنوی....اره به خاطر تو
کوک:به بههههه به بهههه پس عاشق همین خوشحال شدم به خدا برا عروسیتون حتما شیرینی میخرم ما دیگه زحمت دادیم دیگه بریم بیا جیرال بریم
جی:بریم استاد خدافظ
کوک:که وقتی برگشتیم دیدم سوهو زودتر از ما نمیدونم چطوری جلوی در بود که قفلش کرد
سوهو:کجا میخواین برین
کوک:خونه
سوهو:ما گفتیم تشریف ببرین
جی:بابا برو ببینم کنار
سوهو:نچ
جی:گفتم ب..
کوک یقه سوهو رو میگره .اونقدر زورش زیاده که پسرک روی انگشتاش وایمیسته.کوک با چشمای خشمگینش نگاش میکرد(انشا شد😂😂😂)
سوهو:ج..ج.جئون....داری داری چه کار میکنی ...و ولم کن
شیا: کوک کوک عزیزم ولش کن(درحال تلاش برای ازاد کردن دست)
کوک دستش رو برمیداره
کوک:تو(دختره)اگه یه بارم بهمدست بزنی روم رو بهت نشون میدم و تو(بل پسره) اگه بخوای بهم زور بگی باید مرگت رو جلو چشات ببینی فهمیدی؟
سوهو:چه کارهای مگه؟قدرت داری ؟
جی:ایشون استاد رزمی هستن
سوهو:رزمی؟اون چیه؟
جی:حرکتایی که...
شوگا:حرکتایی که تو خطرات احتمالی برا دفاع از خود انجام میشه
سوهو:اها
کوک:بریم جیرال .
کوک:از دست جیرال گرفتم و رفتیم اتاق تو اتاق یه صدا هایی میومد هر کجا رو گشتم هیچی نبود (جیرال تو دستشویی هس) عه اونجا لپ تاب؟ عه....
رفتم سمت لب تاپ و بازش کردم تازه بود
دوباره اکن صدا رو شنیدم اههههه کیه باو چیه اه
جی:استاد منم😐
کوک:اها
جی: اون چیه
کوک:نمیبینی؟
جی:استاد باهام لج داری؟
کوک:اره بخوره تو سرت
جی:باهام....باهام حرف نزن..ین
کوک:بدون جواب بهش پاشدم و همه جارو گشتم هیچیییی نیسسسس اهههههه دیگه شب شده بود جیرال خواب بود من کجا بخوابم ؟؟؟
رفتم رو مبل دراز کشیدم که چیز پشمالوعی روی سرم اومد زود پرتش کردم اون ور که عصبی شد اینکه گربس
از زبان جی:خوابیده بودم که با صدای بدس بیدار صدم دیدم کوک رنگش پریده یه گربه هم رو تختمه
جی:تو چطوری اینجایی
کوک:از کجا بفهمه
گربه:من خیلی چیزا میفهمم
کوک:هن؟
گربه :نشناختین منو؟
کوک:نه
اینم از این پارت ممنون به خاطر همه همایتا💜💜
شرطا:
لایک:۵۵
کامنت:۲۰
دوستون دارم فعلا💜❤
جی:ممنون استاد
جی:استاد
کوک:بله
جی:چطوره امشب فرار کنیم
کوک:اره ...بهتره دیگه برگردیم
جی:نه نه نمیخوام برم اتااااق
کوک:نه زودباش
جی:نمیام
کوک:پس من میرم وایسا همینجا
کوک:داشتم میرقتم که دیدم اومد
کوک:چیشد پس
جی:همینجوری اومدم
جی:رفتیم داخل که یه پسری دیدم این چقدر خوشگلههههه گاااد
شیا:شوگا شنیدم از ابشار برگشتی
شوگا:اره خیلی خوب بود
شی:اها...نامزد پیدا کردس
شوگا:....نه
شیا:چرا...
شوگا:😏به نظرت
شیا:....نم نمیدونم
شوگا:میخوای از زبونم بشنوی....اره به خاطر تو
کوک:به بههههه به بهههه پس عاشق همین خوشحال شدم به خدا برا عروسیتون حتما شیرینی میخرم ما دیگه زحمت دادیم دیگه بریم بیا جیرال بریم
جی:بریم استاد خدافظ
کوک:که وقتی برگشتیم دیدم سوهو زودتر از ما نمیدونم چطوری جلوی در بود که قفلش کرد
سوهو:کجا میخواین برین
کوک:خونه
سوهو:ما گفتیم تشریف ببرین
جی:بابا برو ببینم کنار
سوهو:نچ
جی:گفتم ب..
کوک یقه سوهو رو میگره .اونقدر زورش زیاده که پسرک روی انگشتاش وایمیسته.کوک با چشمای خشمگینش نگاش میکرد(انشا شد😂😂😂)
سوهو:ج..ج.جئون....داری داری چه کار میکنی ...و ولم کن
شیا: کوک کوک عزیزم ولش کن(درحال تلاش برای ازاد کردن دست)
کوک دستش رو برمیداره
کوک:تو(دختره)اگه یه بارم بهمدست بزنی روم رو بهت نشون میدم و تو(بل پسره) اگه بخوای بهم زور بگی باید مرگت رو جلو چشات ببینی فهمیدی؟
سوهو:چه کارهای مگه؟قدرت داری ؟
جی:ایشون استاد رزمی هستن
سوهو:رزمی؟اون چیه؟
جی:حرکتایی که...
شوگا:حرکتایی که تو خطرات احتمالی برا دفاع از خود انجام میشه
سوهو:اها
کوک:بریم جیرال .
کوک:از دست جیرال گرفتم و رفتیم اتاق تو اتاق یه صدا هایی میومد هر کجا رو گشتم هیچی نبود (جیرال تو دستشویی هس) عه اونجا لپ تاب؟ عه....
رفتم سمت لب تاپ و بازش کردم تازه بود
دوباره اکن صدا رو شنیدم اههههه کیه باو چیه اه
جی:استاد منم😐
کوک:اها
جی: اون چیه
کوک:نمیبینی؟
جی:استاد باهام لج داری؟
کوک:اره بخوره تو سرت
جی:باهام....باهام حرف نزن..ین
کوک:بدون جواب بهش پاشدم و همه جارو گشتم هیچیییی نیسسسس اهههههه دیگه شب شده بود جیرال خواب بود من کجا بخوابم ؟؟؟
رفتم رو مبل دراز کشیدم که چیز پشمالوعی روی سرم اومد زود پرتش کردم اون ور که عصبی شد اینکه گربس
از زبان جی:خوابیده بودم که با صدای بدس بیدار صدم دیدم کوک رنگش پریده یه گربه هم رو تختمه
جی:تو چطوری اینجایی
کوک:از کجا بفهمه
گربه:من خیلی چیزا میفهمم
کوک:هن؟
گربه :نشناختین منو؟
کوک:نه
اینم از این پارت ممنون به خاطر همه همایتا💜💜
شرطا:
لایک:۵۵
کامنت:۲۰
دوستون دارم فعلا💜❤
۴۹.۱k
۱۴ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.