𝓘 𝓦𝓲𝓼𝓱 𝓝𝓮𝓿𝓮𝓻 𝓕𝓮𝓪𝓻𝓷𝓮𝓭 𝓣𝓸 𝓕𝓵𝔂🕊💚🪁
𝓘 𝓦𝓲𝓼𝓱 𝓝𝓮𝓿𝓮𝓻 𝓕𝓮𝓪𝓻𝓷𝓮𝓭 𝓣𝓸 𝓕𝓵𝔂🕊💚🪁
𝓐𝓾𝓽𝓱𝓸𝓻 :𝓙𝓲𝔂𝓸𝓸𝓷❤️
𝓙𝓴 𝓪𝓷𝓭 𝓝𝓪𝓫𝓲🐰🦋
𝓟𝓪𝓻𝓽 ²²
پ .ن .ج :میخواستم ببینم اون کسی که مردم رو بر علیه برادر خواندش شروند چه شخصیتی داره ، میخواستم ببینم نوه مافیای بزرگ آلن چه جور آدمیه و میخواستم مطمئن شم میتونم بهش دست بدم یا نه !
جونگ کی : میخواین باهاش همکاری کنین ؟
_________________________________________________________
اون پیرمرد ساده دلدل فکر میکرد اگر یک مافیای ریاکار که حرکات زیرکانه ای انجام میده رو ببینه بخاطر تجربه وکالتش توانایی شناختنشو داره ...
..........................................................................................
جونگکوک با خستگی خودشو روی صندلیش انداخت ...
یونجون : هیونگ !
جونگکوک : بله !؟
یونجون : پدر خانم نابی اومدن !
جونگکوک : راهنماییشون کن !
جونگکوک با خستگی موهاشو مرتب کرد و کرواتشو درست کرد ...
پ . ن . ج : سلام جناب جئون!
جونگکوک بلند شد و تعظیم کوتاهی به نشانه احترام کرد :لطفا بشینین ...
پ.ن.ج : آقای جئون ...من یکراست میرم سراغ اصل مطلب !
جونگکوک ابرویی بالا انداخت و منتظر حرف مرد شد ...
پ . ن . ج :هدفتون ازاینکه مردم رو بر علیه دی اف شُروندین چی بود؟
جونگکوک : حتما میدونید که من پسر بزرگتر صاحب شرکت دی اف هستم !
سونگ سری تکون داد و منتظر ادامه حرف شد ...
!
𝓐𝓾𝓽𝓱𝓸𝓻 :𝓙𝓲𝔂𝓸𝓸𝓷❤️
𝓙𝓴 𝓪𝓷𝓭 𝓝𝓪𝓫𝓲🐰🦋
𝓟𝓪𝓻𝓽 ²²
پ .ن .ج :میخواستم ببینم اون کسی که مردم رو بر علیه برادر خواندش شروند چه شخصیتی داره ، میخواستم ببینم نوه مافیای بزرگ آلن چه جور آدمیه و میخواستم مطمئن شم میتونم بهش دست بدم یا نه !
جونگ کی : میخواین باهاش همکاری کنین ؟
_________________________________________________________
اون پیرمرد ساده دلدل فکر میکرد اگر یک مافیای ریاکار که حرکات زیرکانه ای انجام میده رو ببینه بخاطر تجربه وکالتش توانایی شناختنشو داره ...
..........................................................................................
جونگکوک با خستگی خودشو روی صندلیش انداخت ...
یونجون : هیونگ !
جونگکوک : بله !؟
یونجون : پدر خانم نابی اومدن !
جونگکوک : راهنماییشون کن !
جونگکوک با خستگی موهاشو مرتب کرد و کرواتشو درست کرد ...
پ . ن . ج : سلام جناب جئون!
جونگکوک بلند شد و تعظیم کوتاهی به نشانه احترام کرد :لطفا بشینین ...
پ.ن.ج : آقای جئون ...من یکراست میرم سراغ اصل مطلب !
جونگکوک ابرویی بالا انداخت و منتظر حرف مرد شد ...
پ . ن . ج :هدفتون ازاینکه مردم رو بر علیه دی اف شُروندین چی بود؟
جونگکوک : حتما میدونید که من پسر بزرگتر صاحب شرکت دی اف هستم !
سونگ سری تکون داد و منتظر ادامه حرف شد ...
!
۳.۵k
۱۵ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.