P7
P7
1ساعت بعد
ویو هوپی
1ساعت بود تو راه بودیم
نگاه ساعت کردم ساعت 11 بود و فقط منو اون راننده که بهش میگفتن ته و اون پسره که جفتش نشسته بود و شبیه بانی ها بود بیدار بودیم منم چشمام سنگین شده بود ولی بزور خودم رو بردار نگه داشته بودم که دیگه نتونستم از بسته شدن چشمام جلو گیری کنم و خوابیدم
1 ساعت بعد
ویو یونگی
کوک. هیونگ.. هیونگ.... هیونگ.. بیدار نمیششی نه؟ برات دارم
کوک. ته ته بیا چندتا از نارنگی های هیونگ رو برداریم و بخوریم
یونگی. جرعت داری دست بزن به نارنگی های من*چشماشو الان باز کرد*
چشمامو باز کردم که کوک بالا سرم بود خواستم تکیم رو از صندلی بردارم که کوک مانع شد
یونگی. چته*اروم بخاطر بقیه که خوابن*
کوک. هیونگ این پسره سرش رو شونه توعه 1 ساعت پیش هم خوابیده میخواستم بیدارش نکنم و اگر نه ی پارچ اب روت خالی میکردم
یونگی. اره بیهوشش کردم که بردمش عمارت از وقتی هم بهوش اومده نخوابیده
(ادمینم کلا همه حرفاشون ارومه)
کوک. اوک پس بلندش کن ببرش داخل، رسیدیم تا ماهم اینا رو بیدار کنیم
یونگی. باشه
قبل اینکه بلندش کنم نگاه ساعت کردم دیدم ساعت 1 عه بعد اینکه نگاه ساعت کردم بلندش کردم و بردمش تو عمارت اها هیچکس تا بحال این عمارت رو پیدا نکرده و هیچکس هم بجز من و کوک و ته و نامجون و جین و جیمین و سولهی از اینجا خبر نداره حتی خدمت کارم نداریم برای امنیت ولی این خونه تمیزه هر ماه یک بار سولهی و کوک و جین میان اینجارو تمیز میکنن برای اینکه اگه یبار مجبور شدیم بیایم توش تمیز باشه و زحماتشون الکی هم نبود ولی مشکل این خونه اینه که با اتاق مهمان 4 اتاق بیشتر نداره هوسوک رو گذاشتم رو مبل تا بیان ببینیم برای اتاقا چیکار کنیم
10مین بعد
بعد 10 مین اومدن و...
جیمین. چرا گذاشتش رو مبل؟؟!
نامجون. عه عه عه الان کمر درد میگیره
جین. بزارش تو یکی از اتاقا خب
سولهی. وایییی از دست تو این بچه چه گناهی کرده که گیر تو افتاده
یونگی. بابا دو دقیقه زبون به دهن بگیرید، خودم میدونم باید بزارمش تو اتاق ولی مشکلم اتاقه
ته. عه یعنی چه مشکلت اتاقه؟
یونگی. مگه یادتون رفته اینجا 4 اتاق بیشتر نداره
کوک. عه راست میگه
نامجون. خب بچه 8 نفریم هر دو نفر میره تو ی اتاق
یونگی. خب، حالا کی تو کدوم اتاق میخوابه؟
جین. منو نامجون باهم ته و کوک هم باهم جیمین و سولهی هم با هم تو این سنجاب هم با هم
جین. سنجاب؟
سولهی. اره سنجاب، ببین چقد شبیه سنجابه
جین رفت جلو صورت هوسوک نشست و بعد 2 مین بلند شد گفت اره شبیه سنجابه تا حالا دقت نکرده بودم
یونگی. نخیر من رو مبل میخوابم ولی رو ی تخت با این نمیخوابم
سولهی. هر کاری میخوای کن ولی اگه فرار کرد به ما ربطی نداره
یونگی. هوفففف خب تو اتاق روی کاناپه میخوابم حله
همه بجز هوپی و یونگی. حله
و...
1ساعت بعد
ویو هوپی
1ساعت بود تو راه بودیم
نگاه ساعت کردم ساعت 11 بود و فقط منو اون راننده که بهش میگفتن ته و اون پسره که جفتش نشسته بود و شبیه بانی ها بود بیدار بودیم منم چشمام سنگین شده بود ولی بزور خودم رو بردار نگه داشته بودم که دیگه نتونستم از بسته شدن چشمام جلو گیری کنم و خوابیدم
1 ساعت بعد
ویو یونگی
کوک. هیونگ.. هیونگ.... هیونگ.. بیدار نمیششی نه؟ برات دارم
کوک. ته ته بیا چندتا از نارنگی های هیونگ رو برداریم و بخوریم
یونگی. جرعت داری دست بزن به نارنگی های من*چشماشو الان باز کرد*
چشمامو باز کردم که کوک بالا سرم بود خواستم تکیم رو از صندلی بردارم که کوک مانع شد
یونگی. چته*اروم بخاطر بقیه که خوابن*
کوک. هیونگ این پسره سرش رو شونه توعه 1 ساعت پیش هم خوابیده میخواستم بیدارش نکنم و اگر نه ی پارچ اب روت خالی میکردم
یونگی. اره بیهوشش کردم که بردمش عمارت از وقتی هم بهوش اومده نخوابیده
(ادمینم کلا همه حرفاشون ارومه)
کوک. اوک پس بلندش کن ببرش داخل، رسیدیم تا ماهم اینا رو بیدار کنیم
یونگی. باشه
قبل اینکه بلندش کنم نگاه ساعت کردم دیدم ساعت 1 عه بعد اینکه نگاه ساعت کردم بلندش کردم و بردمش تو عمارت اها هیچکس تا بحال این عمارت رو پیدا نکرده و هیچکس هم بجز من و کوک و ته و نامجون و جین و جیمین و سولهی از اینجا خبر نداره حتی خدمت کارم نداریم برای امنیت ولی این خونه تمیزه هر ماه یک بار سولهی و کوک و جین میان اینجارو تمیز میکنن برای اینکه اگه یبار مجبور شدیم بیایم توش تمیز باشه و زحماتشون الکی هم نبود ولی مشکل این خونه اینه که با اتاق مهمان 4 اتاق بیشتر نداره هوسوک رو گذاشتم رو مبل تا بیان ببینیم برای اتاقا چیکار کنیم
10مین بعد
بعد 10 مین اومدن و...
جیمین. چرا گذاشتش رو مبل؟؟!
نامجون. عه عه عه الان کمر درد میگیره
جین. بزارش تو یکی از اتاقا خب
سولهی. وایییی از دست تو این بچه چه گناهی کرده که گیر تو افتاده
یونگی. بابا دو دقیقه زبون به دهن بگیرید، خودم میدونم باید بزارمش تو اتاق ولی مشکلم اتاقه
ته. عه یعنی چه مشکلت اتاقه؟
یونگی. مگه یادتون رفته اینجا 4 اتاق بیشتر نداره
کوک. عه راست میگه
نامجون. خب بچه 8 نفریم هر دو نفر میره تو ی اتاق
یونگی. خب، حالا کی تو کدوم اتاق میخوابه؟
جین. منو نامجون باهم ته و کوک هم باهم جیمین و سولهی هم با هم تو این سنجاب هم با هم
جین. سنجاب؟
سولهی. اره سنجاب، ببین چقد شبیه سنجابه
جین رفت جلو صورت هوسوک نشست و بعد 2 مین بلند شد گفت اره شبیه سنجابه تا حالا دقت نکرده بودم
یونگی. نخیر من رو مبل میخوابم ولی رو ی تخت با این نمیخوابم
سولهی. هر کاری میخوای کن ولی اگه فرار کرد به ما ربطی نداره
یونگی. هوفففف خب تو اتاق روی کاناپه میخوابم حله
همه بجز هوپی و یونگی. حله
و...
۴.۹k
۲۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.