𝐏𝟏𝟓
𝐏𝟏𝟓
_ مامان بابا تروخدا بزارین بیام بیرون.
* فک کردی به یه هرزه اجازه میدم همینجوری باید بیرون؟
& مامان چرا اینقدر اذیتش میکنی؟ مگه اون چیکار کرده؟ از اول زندگیش باهاش بد بودی. چون اول پسر میخواستی و دختر نمیخواستی و اون به دنیا اومده این همه عذابش میدی؟
* پسرم اون دختره تو.....
& مامان خفه شو........ اون دخترته. از دوست و گوشت و خون خودته. تو به دنیاش آوردی. اون از خودته. چرا اینشکلی باهاش رفتار میکنی چرااااااااااا؟ ( با عصبانیت)
$ جونگ کوک دخالت نکن.
& چرا دخالت نکنم. خواهرمه. تمام زندگیمه.
* پسره ی عوضی. ( بهش سیلی زد)
صدای جیغ و گریه های ا.ت خونه رو پر کرده بود.
پدر جونگ کوک در حالی که داشت میرفت گفت : در هر صورت فردا نامزدی اون و هانسونگه. ( اسم پسر عموی ا.ت)
ناگهان صدای ا.ت قطع شد: چی؟
$ کری دختره ی هرزه؟ نامزدیته بدبخت.
_ نه پدر تروخدا این کارو با من نکنین.
& پدر شما هر کاری هم بکنی من بهت اجازه نمیدم ا.ت رو به هانسونگ بدی. شما نمیدونی اون میتونه سر ا.ت بیاره. اون یه دختر باز عوضیه. اون قمار بازه. زندگیه ا.ت رو نابود میکنه.
$ اون عاشق این دختره. نمیدونم چرا این هرزرو میخواد ولی کلا اون از همه مناسب تره.
& پدر من اجازه ی چنین کاری نمیدم. اگر اینجوریه من خودم با ا.ت نامزد میکنم.
پدرشون چونه ی جونگ کوک رو گرفت و بلند کرد : اون وقت چرا اجازه نمیدی مرد کوچک؟
& ا.ت مال یه نفر دیگس. اون مال تهیونگه. من اجازه نمیدم تو اونو اذیت کنی. من بهت اجازه نمیدم دوتا عاشق رو از هم جدا کنی. اگر اینکارو بکنی هرگز خودمو نمیبخشم.
* تو میگی اون با یکی س*ک*س کرده؟
دختره ی هرزه.
پدر و مادر ا.ت وارد اتاق ا.ت شدن و درو از داخل قفل کردن. جونگ کوک نمیتونست بره داخل .
صدای کتک زدنای پدر و مادر ا.ت از داخل اتاق میومد. صدای ناسزا هاشون. صدای سرزنشاشون.
چند دقیقه بعد در اتاق شکسته شد و دو نفر وارد اتاق شدن. جونگ کوک که به سراغ تهیونگ رفته بود، پدر و مادرش رو از روی ا.ت بلند کرد و از اتاق برد بیرون. تهیونگ که با دیدن دوست دختر بیهوشش روی زمین و خونی که روی زمین ریخته شده بود داشت به جنون میرسید دختر رو بلند کرد و به بیمارستان برد ............
لایک و کامنت یادتون نره 💖💖
پارت بعدی احتمالا پارت آخره😁😁😁
برای اینکه سریع تر تمومش کنم بعد از آپلود کردن این پارت پارت بعد رو آپلود میکنم که بعدش بیشتر تمرکزمو بزارم برای 𝐩𝐫𝐢𝐧𝐜𝐞 𝐢𝐧 𝐅𝐫𝐚𝐧𝐜𝐞 .
دوست تون دارم 💖💖💖💖
_ مامان بابا تروخدا بزارین بیام بیرون.
* فک کردی به یه هرزه اجازه میدم همینجوری باید بیرون؟
& مامان چرا اینقدر اذیتش میکنی؟ مگه اون چیکار کرده؟ از اول زندگیش باهاش بد بودی. چون اول پسر میخواستی و دختر نمیخواستی و اون به دنیا اومده این همه عذابش میدی؟
* پسرم اون دختره تو.....
& مامان خفه شو........ اون دخترته. از دوست و گوشت و خون خودته. تو به دنیاش آوردی. اون از خودته. چرا اینشکلی باهاش رفتار میکنی چرااااااااااا؟ ( با عصبانیت)
$ جونگ کوک دخالت نکن.
& چرا دخالت نکنم. خواهرمه. تمام زندگیمه.
* پسره ی عوضی. ( بهش سیلی زد)
صدای جیغ و گریه های ا.ت خونه رو پر کرده بود.
پدر جونگ کوک در حالی که داشت میرفت گفت : در هر صورت فردا نامزدی اون و هانسونگه. ( اسم پسر عموی ا.ت)
ناگهان صدای ا.ت قطع شد: چی؟
$ کری دختره ی هرزه؟ نامزدیته بدبخت.
_ نه پدر تروخدا این کارو با من نکنین.
& پدر شما هر کاری هم بکنی من بهت اجازه نمیدم ا.ت رو به هانسونگ بدی. شما نمیدونی اون میتونه سر ا.ت بیاره. اون یه دختر باز عوضیه. اون قمار بازه. زندگیه ا.ت رو نابود میکنه.
$ اون عاشق این دختره. نمیدونم چرا این هرزرو میخواد ولی کلا اون از همه مناسب تره.
& پدر من اجازه ی چنین کاری نمیدم. اگر اینجوریه من خودم با ا.ت نامزد میکنم.
پدرشون چونه ی جونگ کوک رو گرفت و بلند کرد : اون وقت چرا اجازه نمیدی مرد کوچک؟
& ا.ت مال یه نفر دیگس. اون مال تهیونگه. من اجازه نمیدم تو اونو اذیت کنی. من بهت اجازه نمیدم دوتا عاشق رو از هم جدا کنی. اگر اینکارو بکنی هرگز خودمو نمیبخشم.
* تو میگی اون با یکی س*ک*س کرده؟
دختره ی هرزه.
پدر و مادر ا.ت وارد اتاق ا.ت شدن و درو از داخل قفل کردن. جونگ کوک نمیتونست بره داخل .
صدای کتک زدنای پدر و مادر ا.ت از داخل اتاق میومد. صدای ناسزا هاشون. صدای سرزنشاشون.
چند دقیقه بعد در اتاق شکسته شد و دو نفر وارد اتاق شدن. جونگ کوک که به سراغ تهیونگ رفته بود، پدر و مادرش رو از روی ا.ت بلند کرد و از اتاق برد بیرون. تهیونگ که با دیدن دوست دختر بیهوشش روی زمین و خونی که روی زمین ریخته شده بود داشت به جنون میرسید دختر رو بلند کرد و به بیمارستان برد ............
لایک و کامنت یادتون نره 💖💖
پارت بعدی احتمالا پارت آخره😁😁😁
برای اینکه سریع تر تمومش کنم بعد از آپلود کردن این پارت پارت بعد رو آپلود میکنم که بعدش بیشتر تمرکزمو بزارم برای 𝐩𝐫𝐢𝐧𝐜𝐞 𝐢𝐧 𝐅𝐫𝐚𝐧𝐜𝐞 .
دوست تون دارم 💖💖💖💖
۱۷.۹k
۳۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.