چندپارتی جیمین پارت ۶
ویو ا.ت
من رو بردن یه اتاقی و در رو قفل کردن
ا.ت:عوضیا باز کنید این دروووو"با داد
یه اتاق بود که پنجره داشت
داشتم نگاه میکردم میفهمیدم باید چیکار کنم که یهو جیمین اومد
جیمین:خب خانم کوچولو از الان یه قانون هایی رو بهت میگم
هرشب قبل خواب منو میبوسی
،فکر فرار نمیکنی
هرچی گفتم گوش میدی
ا.ت:عوضی،حالم ازت بهم میخوره بزار برم😤
جیمین:نه نه بیب،با شوهرت نباید اینجور حرف بزنی😏"با حالت بسیار سکسی
ا.ت:باشه کثافت
جیمین رفت بیرون
پنجره رو باز کردیو آروم از تراست اومد پایین و فلنگ رو بستیی
ویو جیمین
به ا.ت قانونا رو گفتم
یه ۳ یا ۴ ساعتی میشد داشتم کار انجام میدادم
که بادیگارد با ترس در رو باز کرد و نفس نفس زنان اومد گفت
بادیگارد:قربان،ا.ت خانم فرار کرده
جیمین:یعنی چییییی؟"با داد و عصبانیت😶
بادیگارد:قربان بخدا از پنجره فرار کرده وگرنه در ها قفل بوده
جیمین:همین امشب پیداش میکنی😤
بادیگارد:چشم قربان
بادیگارد رفت و من خیلی عصبانی بودم
ا.ت قبلا نمیتونست جوری وایسه که پاش پیچ نخوره
الان از پنجره چجور فرار کرد؟!
ا.ت خیلی زرنگ شده بود♡
به دخترم افتخار میکنم❣️
من خیلی پشیمون بودم از اینکه به ا.ت خیانت کردم
ولی من الان دیگه اونو دوست دارم و بزودی مال خودم میکنمش😏
ویو ا.ت
بعد از فرار انقد تند رفتم که از اونجا دور شم که نفهمیدم کجام؟
یجایی شبیه جنگل بود
داشتم داد میزدم که یکی کمکم کنه
ا.ت:کمککککک.کمککککک.......
داشتم دور و برم رو نگاه میکردم ببینم کسی نیست کمک کنه
که یهو...............
خماری😈
شرط:۱۵تا لایک 🩷
۱۴ تا کامنت💙
من رو بردن یه اتاقی و در رو قفل کردن
ا.ت:عوضیا باز کنید این دروووو"با داد
یه اتاق بود که پنجره داشت
داشتم نگاه میکردم میفهمیدم باید چیکار کنم که یهو جیمین اومد
جیمین:خب خانم کوچولو از الان یه قانون هایی رو بهت میگم
هرشب قبل خواب منو میبوسی
،فکر فرار نمیکنی
هرچی گفتم گوش میدی
ا.ت:عوضی،حالم ازت بهم میخوره بزار برم😤
جیمین:نه نه بیب،با شوهرت نباید اینجور حرف بزنی😏"با حالت بسیار سکسی
ا.ت:باشه کثافت
جیمین رفت بیرون
پنجره رو باز کردیو آروم از تراست اومد پایین و فلنگ رو بستیی
ویو جیمین
به ا.ت قانونا رو گفتم
یه ۳ یا ۴ ساعتی میشد داشتم کار انجام میدادم
که بادیگارد با ترس در رو باز کرد و نفس نفس زنان اومد گفت
بادیگارد:قربان،ا.ت خانم فرار کرده
جیمین:یعنی چییییی؟"با داد و عصبانیت😶
بادیگارد:قربان بخدا از پنجره فرار کرده وگرنه در ها قفل بوده
جیمین:همین امشب پیداش میکنی😤
بادیگارد:چشم قربان
بادیگارد رفت و من خیلی عصبانی بودم
ا.ت قبلا نمیتونست جوری وایسه که پاش پیچ نخوره
الان از پنجره چجور فرار کرد؟!
ا.ت خیلی زرنگ شده بود♡
به دخترم افتخار میکنم❣️
من خیلی پشیمون بودم از اینکه به ا.ت خیانت کردم
ولی من الان دیگه اونو دوست دارم و بزودی مال خودم میکنمش😏
ویو ا.ت
بعد از فرار انقد تند رفتم که از اونجا دور شم که نفهمیدم کجام؟
یجایی شبیه جنگل بود
داشتم داد میزدم که یکی کمکم کنه
ا.ت:کمککککک.کمککککک.......
داشتم دور و برم رو نگاه میکردم ببینم کسی نیست کمک کنه
که یهو...............
خماری😈
شرط:۱۵تا لایک 🩷
۱۴ تا کامنت💙
۳.۴k
۰۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.