گس لایتر/پارت ۱۸۱
اسلاید بعد: بایول
دوباره برگشت و سر جاش نشست...
رخوت و سستی کم نظیری جسمشو فرا گرفت...
این بار با زحمت جونگ هون رو نگه داشته بود...
نگاهش به نقطه ای نامعلوم خیره بود و توی سرش صدای سوت میشنید...
برای همین متوجه نمیشد که جی وو داره باهاش صحبت میکنه...
جی وو: بایول؟... بایول؟... با توام! ... خوبی؟...
بایول حواست کجاس؟...
جونگ هون داشت از بین دستاش رها میشد... روی زانوش رسیده بود...
جی وو نگرانش شد... از روی صندلیش بلند شد و روبروی بایول رفت... جلوش روی زانو ایستاد...
نگاهشو به نگاه خیره و خشکیده ی بایول دوخت...
جی وو: بایول... ببخشید که انقد بی رحمانه باهات صحبت کردم... پای تو که میاد وسط نمیتونم ساده بگذرم...
بایول کمی جونگ هون رو بالاتر کشید... جی وو رو نگاه کرد... و بدون اینکه به جملات قبلیش جواب بده گفت: باید با این زندگی... چیکار کنم؟...
جی وو از شنیدن این حرف حیرت کرد... به آرومی از روی زانوهاش بلند شد...
یه قدم عقب رفت و پوزخندی عصبی زد...
جی وو: با وجود حرفای من... بازم چنین سوالی از خودت میکنی؟... یعنی انقد دوسش داری که هنوز به خودت اجازه ندادی به جدایی فک کنی؟
بایول: م...من... بدون جونگکوک... نمیتونم!
جی وو: بایول... داری منو میترسونی!... یعنی تا حد اعتماد بنفستو ازت گرفته که فک میکنی بدون اون نمیتونی؟.... به چی اون زندگی چسبیدی؟
بایول: اصن... تقصیر منه... من اگه از اول یکم بهتر رفتار میکردم اونم انقد مجبور نبود همه چیزو بهم گوشزد کنه...
جی وو با شنیدن جملات بایول هر لحظه بیشتر به این نتیجه میرسید که اون داغون شده...و بیشتر وحشت میکرد...
از اینکه انقدر بایول پافشاری میکرد و اصرار داشت که مقصره ناراحت شد...
جلو رفت و شونه های بایول رو گرفت...
جی وو: بایول!... منو نگاه کن... اون کاملا موفق شده تو رو رام کنه... همون چیزی شدی که اون میخواد!
بایول: بدون اون... زیر غصه میشکنم!
جی وو: نه!.... تو اگه ازش دور بشی همون آدم قبل میشی... شاداب... مستقل... پر انرژی و فعال...
این بایولی که الان میبینم اونی نیست که میشناختم!
بایول: ولی... اگر بخوام این زندگیو نگه دارم چی؟... ولی نه به همین شکل!...
وضعیتو عوض کنم!
جی وو: فک میکنی شدنیه؟
بایول: فقط میخوام آخرین فرصتو به زندگیمون بدم... به امتحانش می ارزه!
جی وو: گرچه نمیفهممت... ولی... کمکت میکنم!....
************************************
دوباره برگشت و سر جاش نشست...
رخوت و سستی کم نظیری جسمشو فرا گرفت...
این بار با زحمت جونگ هون رو نگه داشته بود...
نگاهش به نقطه ای نامعلوم خیره بود و توی سرش صدای سوت میشنید...
برای همین متوجه نمیشد که جی وو داره باهاش صحبت میکنه...
جی وو: بایول؟... بایول؟... با توام! ... خوبی؟...
بایول حواست کجاس؟...
جونگ هون داشت از بین دستاش رها میشد... روی زانوش رسیده بود...
جی وو نگرانش شد... از روی صندلیش بلند شد و روبروی بایول رفت... جلوش روی زانو ایستاد...
نگاهشو به نگاه خیره و خشکیده ی بایول دوخت...
جی وو: بایول... ببخشید که انقد بی رحمانه باهات صحبت کردم... پای تو که میاد وسط نمیتونم ساده بگذرم...
بایول کمی جونگ هون رو بالاتر کشید... جی وو رو نگاه کرد... و بدون اینکه به جملات قبلیش جواب بده گفت: باید با این زندگی... چیکار کنم؟...
جی وو از شنیدن این حرف حیرت کرد... به آرومی از روی زانوهاش بلند شد...
یه قدم عقب رفت و پوزخندی عصبی زد...
جی وو: با وجود حرفای من... بازم چنین سوالی از خودت میکنی؟... یعنی انقد دوسش داری که هنوز به خودت اجازه ندادی به جدایی فک کنی؟
بایول: م...من... بدون جونگکوک... نمیتونم!
جی وو: بایول... داری منو میترسونی!... یعنی تا حد اعتماد بنفستو ازت گرفته که فک میکنی بدون اون نمیتونی؟.... به چی اون زندگی چسبیدی؟
بایول: اصن... تقصیر منه... من اگه از اول یکم بهتر رفتار میکردم اونم انقد مجبور نبود همه چیزو بهم گوشزد کنه...
جی وو با شنیدن جملات بایول هر لحظه بیشتر به این نتیجه میرسید که اون داغون شده...و بیشتر وحشت میکرد...
از اینکه انقدر بایول پافشاری میکرد و اصرار داشت که مقصره ناراحت شد...
جلو رفت و شونه های بایول رو گرفت...
جی وو: بایول!... منو نگاه کن... اون کاملا موفق شده تو رو رام کنه... همون چیزی شدی که اون میخواد!
بایول: بدون اون... زیر غصه میشکنم!
جی وو: نه!.... تو اگه ازش دور بشی همون آدم قبل میشی... شاداب... مستقل... پر انرژی و فعال...
این بایولی که الان میبینم اونی نیست که میشناختم!
بایول: ولی... اگر بخوام این زندگیو نگه دارم چی؟... ولی نه به همین شکل!...
وضعیتو عوض کنم!
جی وو: فک میکنی شدنیه؟
بایول: فقط میخوام آخرین فرصتو به زندگیمون بدم... به امتحانش می ارزه!
جی وو: گرچه نمیفهممت... ولی... کمکت میکنم!....
************************************
۲۷.۴k
۰۶ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.