عدالت برای1قاتل
𝕻𝖆𝖗𝖙11
ویو جیمین:داشتم با بقیه حرف میزدم در مورد مافیا ولی انگاری برای میا جالب نبود بهرحال اون مهم نیست فقط برای نقش هام استفاده اش میکنم همین ساعت ها همینجوری میگذشت و مهمونی کم کم تموم میشد همه داشتن میرفتن ما هم سوار ماشین شدیم وبعد از ۱۰ دقیقه رفتیم به عمارت
رفتم پیش میا
*میا چرا عین یه آدم رفتار نمیتونی بکنی! چرا انقدر سرد رفتار کردی همه داشتن متوجه میشدن که داریم نقش بازی میکنیم(عصبی)(میزنه تو گوش میا)منم ازت متنفرم مثل تو!
وسط داد و بیداد و دعوا یهو &: منم
حواسم نبود اصلا بپرسم یعنی چی منم ؟!
منم چی؟ فحشه ؟ بد و بیراهه ؟ چیه این منم ؟؟ اما وقتی یه بار دیگه گفت منم ، دیگه سکوت نکرد. داد زدم : " منم . منم . اینی که
داری باهاش میجنگی منم !
دشمن نیست، غریبه نیست ، رهگذر کوچه خیابونم
نیست ، منم !! نه شمشیر دستمه ، نه سنگر گرفتم جلوت نه قراره
باهات بجنگم .
ببین دستام بالاست ، تسلیمم
نه از ترس و نه بخاطر ناحق بودنم .
فقط به حرمت عشقی که گاهی تو از یاد میبریش یه وقتایی اگه سکوت میکنم در برابرت برای این نیست که حرفی برای گفتن ندارم یا نمی تونم جواب حرفاتو بدم .فقط برای اینه که حالیمه قرار نیست خراب کنیم چیزیو !
اگه بحثی هم هست برای بهتر شدنمونه یادم نمیره اینی که جلوم وایساده «تویی » .
ولی تو انگار یادت میره اینی که داری زخم رو
زخمش میزنی « منم » !بی احساسم حتی واسه گرفتن انتقام
ولی کاشکی هیچوقت دوستیمون تبدیل به عشق نمیشد!
*میا تو هیچی نمیدونی پس خفه شو!
آنچه خواهید دید...
عشق ما همیشگی ترین عشقِ جهان بود...!
عشق ما مثل سیگار میموند اوایل سرگرم کننده اما آخرش میکشتت!
چشمات مثل نیکوتین لبخندت مثل مورفین و عشقت مثل هروئین بود بفهم!جیمین
ویو جیمین:داشتم با بقیه حرف میزدم در مورد مافیا ولی انگاری برای میا جالب نبود بهرحال اون مهم نیست فقط برای نقش هام استفاده اش میکنم همین ساعت ها همینجوری میگذشت و مهمونی کم کم تموم میشد همه داشتن میرفتن ما هم سوار ماشین شدیم وبعد از ۱۰ دقیقه رفتیم به عمارت
رفتم پیش میا
*میا چرا عین یه آدم رفتار نمیتونی بکنی! چرا انقدر سرد رفتار کردی همه داشتن متوجه میشدن که داریم نقش بازی میکنیم(عصبی)(میزنه تو گوش میا)منم ازت متنفرم مثل تو!
وسط داد و بیداد و دعوا یهو &: منم
حواسم نبود اصلا بپرسم یعنی چی منم ؟!
منم چی؟ فحشه ؟ بد و بیراهه ؟ چیه این منم ؟؟ اما وقتی یه بار دیگه گفت منم ، دیگه سکوت نکرد. داد زدم : " منم . منم . اینی که
داری باهاش میجنگی منم !
دشمن نیست، غریبه نیست ، رهگذر کوچه خیابونم
نیست ، منم !! نه شمشیر دستمه ، نه سنگر گرفتم جلوت نه قراره
باهات بجنگم .
ببین دستام بالاست ، تسلیمم
نه از ترس و نه بخاطر ناحق بودنم .
فقط به حرمت عشقی که گاهی تو از یاد میبریش یه وقتایی اگه سکوت میکنم در برابرت برای این نیست که حرفی برای گفتن ندارم یا نمی تونم جواب حرفاتو بدم .فقط برای اینه که حالیمه قرار نیست خراب کنیم چیزیو !
اگه بحثی هم هست برای بهتر شدنمونه یادم نمیره اینی که جلوم وایساده «تویی » .
ولی تو انگار یادت میره اینی که داری زخم رو
زخمش میزنی « منم » !بی احساسم حتی واسه گرفتن انتقام
ولی کاشکی هیچوقت دوستیمون تبدیل به عشق نمیشد!
*میا تو هیچی نمیدونی پس خفه شو!
آنچه خواهید دید...
عشق ما همیشگی ترین عشقِ جهان بود...!
عشق ما مثل سیگار میموند اوایل سرگرم کننده اما آخرش میکشتت!
چشمات مثل نیکوتین لبخندت مثل مورفین و عشقت مثل هروئین بود بفهم!جیمین
۳.۳k
۱۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.