bloody revenge
part ¹⁵
ته: تو فقط هیچی نمیگی حوصله ی جرو بحث ندارم
کوک: هیونگ قد کشیدیا
ته: پوففففف وسیله هاتو جمع کن الان تهیون و یجیم میان هانول خنس نگران نباش
وسیله هامو جمع کردم
کوک: من نمیخوام تو زن بگیرز چون نمیتونم وسیله هامو هرجا خواستم ولو کنم
ته: خب زنم جلو میشینه
کوک: نه دیگه تو همون شب اولبه فاکش میدی
ته: پسره ی خیره
بعد ا، اینکه تهیون و یجی سوار شدن هیچ حرفی بین منو هیونگ ردو بدل نشد که رسیدیم استرس تمام وجودمو گرفته بود
ته: کوک بریم هنوز هیچ کط نیومده
یجز: اینطوری بیشتر حالش بد میشا کوک همه تو هستن همه
کوک: من نمیام نمیتونم بیام
تهیون: بهمون قول دادی کوک
بلند شدم و کیفمو برداشتم اول یجی بعد تهیون رفتن تو بعدش ته هیونگ رفت و و بعدش به سرد ترین حالت ممکن من رفتم تو و درو بستم و بدون توجه بهشون رفتم تو اتاقم و کیفمو گذاشتم رو تختم و بعد رفتم رو پله ها نشستم
یورا: سلام کوک
کوک: شما؟ " سرد "
سوهو: عادیه که نشناسی
تهیون: میسو عزیزم بیا نارا رو بگیر
دوهی: تهیون ازدواج کرده و یه دختر دوساله داره یجی مدله و هانول شرکت ابمیوه فروشی داره
جونگی: و اون دوتای دیگه چی
رفتم تو اتاقم و اسپریمو ورداشتم و دوپیس تو دهنم زدم و برگشتم بیرون به همراه اسپریم
ته: کوک بیا اینجا
رفتم پایین
یجی: ببین تو باید مامان و بابا رو بغل کنی
میسو: شاید دوست نداره زور که نیست
ته: میسو تو با نارا بازی کن
جونگی: نسبت به دفعه ی قبل بدنت قوی تر شده پوستتم سفید تر
ته: اون نه نزدیک کسی میره و نه کسی نزدیکش میاد
یورا: ما میخوازم پسش بگیریم
تهیونگ هیونگ بلند شد و اومد پشت سر من و دستشو گذاشت رو شونه ی من
ته؛ شرمنده ولی کسی اینو به من نداده و قرار نیست کسی از من بگیرتش
که یخ شزع تیز از کنار صورت هیونگ رد شد و باعث زخم شدن اون شد
دوهی: خفه شو و بچشونو بهشون بده
تهیون: دلش نمیخواد
چسب زخممو از تو چیبم بیرو اوردم و رو نک انگشای پاهتم وایشادم تا به شورت هیونگ برسم
جیمین: یونگی و هیونگا بیاین تو اینجا خونه خالست
که ته هیونگ دستشو گذاشت پشت کمرو شروع به بوسیدنم کرد
تهیون: عــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــر
یجی: واوووووووووووووووووووووووووو
هانول: 😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎
جیمین: 💃🏻💃🏻💃🏻💃🏻💃🏻💃🏻💃🏻💃🏻💃🏻
نامی جین یونگی هوسوک : حاجی پشمام
پدر مادرا: چی شد؟
ندیمه ها: لیلیلیلیلیلیلیلی
اجوما و دیا: " تو بغل هم اشک میربزن "
جک و میسو و نارا: ودف
میا: جیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــغ
چشمامو بستم و هیونگ همراهی کردم
۲ مین بعد
ته: حالا دیگه کاملا مال منه
هانول: کوک الو خوبی
هیونگو محکم بغل کردم
کوک: اره خوبم
دوهی:
ته: تو فقط هیچی نمیگی حوصله ی جرو بحث ندارم
کوک: هیونگ قد کشیدیا
ته: پوففففف وسیله هاتو جمع کن الان تهیون و یجیم میان هانول خنس نگران نباش
وسیله هامو جمع کردم
کوک: من نمیخوام تو زن بگیرز چون نمیتونم وسیله هامو هرجا خواستم ولو کنم
ته: خب زنم جلو میشینه
کوک: نه دیگه تو همون شب اولبه فاکش میدی
ته: پسره ی خیره
بعد ا، اینکه تهیون و یجی سوار شدن هیچ حرفی بین منو هیونگ ردو بدل نشد که رسیدیم استرس تمام وجودمو گرفته بود
ته: کوک بریم هنوز هیچ کط نیومده
یجز: اینطوری بیشتر حالش بد میشا کوک همه تو هستن همه
کوک: من نمیام نمیتونم بیام
تهیون: بهمون قول دادی کوک
بلند شدم و کیفمو برداشتم اول یجی بعد تهیون رفتن تو بعدش ته هیونگ رفت و و بعدش به سرد ترین حالت ممکن من رفتم تو و درو بستم و بدون توجه بهشون رفتم تو اتاقم و کیفمو گذاشتم رو تختم و بعد رفتم رو پله ها نشستم
یورا: سلام کوک
کوک: شما؟ " سرد "
سوهو: عادیه که نشناسی
تهیون: میسو عزیزم بیا نارا رو بگیر
دوهی: تهیون ازدواج کرده و یه دختر دوساله داره یجی مدله و هانول شرکت ابمیوه فروشی داره
جونگی: و اون دوتای دیگه چی
رفتم تو اتاقم و اسپریمو ورداشتم و دوپیس تو دهنم زدم و برگشتم بیرون به همراه اسپریم
ته: کوک بیا اینجا
رفتم پایین
یجی: ببین تو باید مامان و بابا رو بغل کنی
میسو: شاید دوست نداره زور که نیست
ته: میسو تو با نارا بازی کن
جونگی: نسبت به دفعه ی قبل بدنت قوی تر شده پوستتم سفید تر
ته: اون نه نزدیک کسی میره و نه کسی نزدیکش میاد
یورا: ما میخوازم پسش بگیریم
تهیونگ هیونگ بلند شد و اومد پشت سر من و دستشو گذاشت رو شونه ی من
ته؛ شرمنده ولی کسی اینو به من نداده و قرار نیست کسی از من بگیرتش
که یخ شزع تیز از کنار صورت هیونگ رد شد و باعث زخم شدن اون شد
دوهی: خفه شو و بچشونو بهشون بده
تهیون: دلش نمیخواد
چسب زخممو از تو چیبم بیرو اوردم و رو نک انگشای پاهتم وایشادم تا به شورت هیونگ برسم
جیمین: یونگی و هیونگا بیاین تو اینجا خونه خالست
که ته هیونگ دستشو گذاشت پشت کمرو شروع به بوسیدنم کرد
تهیون: عــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــر
یجی: واوووووووووووووووووووووووووو
هانول: 😎😎😎😎😎😎😎😎😎😎
جیمین: 💃🏻💃🏻💃🏻💃🏻💃🏻💃🏻💃🏻💃🏻💃🏻
نامی جین یونگی هوسوک : حاجی پشمام
پدر مادرا: چی شد؟
ندیمه ها: لیلیلیلیلیلیلیلی
اجوما و دیا: " تو بغل هم اشک میربزن "
جک و میسو و نارا: ودف
میا: جیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــغ
چشمامو بستم و هیونگ همراهی کردم
۲ مین بعد
ته: حالا دیگه کاملا مال منه
هانول: کوک الو خوبی
هیونگو محکم بغل کردم
کوک: اره خوبم
دوهی:
۵.۷k
۱۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.