شخصی
ای عاشقــان ای عاشقـان پیمانه را گم كرده ام
دركنج ویران مــــانده ام ، خمخــــانه را گم كرده ام
هم در پی بالائیــــان ، هم من اسیــر خاكیان
هم در پی همخــــانه ام ،هم خــانه را گم كرده ام
آهـــــم چو برافلاك شد اشكــــم روان بر خاك شد
آخـــــر از اینجا نیستم ، كاشـــــانه را گم كرده ام
درقالب این خاكیان عمری است سرگردان شدم
چون جان اسیرحبس شد ، جانانه را گم كرده ام
از حبس دنیا خسته ام چون مرغكی پر بسته ام
جانم از این تن سیر شد ، سامانه را گم كرده ام
در خواب دیدم بیـــدلی صد عاقل اندر پی روان
می خواند با خود این غزل ، دیوانه را گم كرده ام
گـــر طالب راهی بیــــا ، ور در پـی آهی برو
این گفت و با خودمی سرود، پروانه راگم كرده ام
مولانای جان
دركنج ویران مــــانده ام ، خمخــــانه را گم كرده ام
هم در پی بالائیــــان ، هم من اسیــر خاكیان
هم در پی همخــــانه ام ،هم خــانه را گم كرده ام
آهـــــم چو برافلاك شد اشكــــم روان بر خاك شد
آخـــــر از اینجا نیستم ، كاشـــــانه را گم كرده ام
درقالب این خاكیان عمری است سرگردان شدم
چون جان اسیرحبس شد ، جانانه را گم كرده ام
از حبس دنیا خسته ام چون مرغكی پر بسته ام
جانم از این تن سیر شد ، سامانه را گم كرده ام
در خواب دیدم بیـــدلی صد عاقل اندر پی روان
می خواند با خود این غزل ، دیوانه را گم كرده ام
گـــر طالب راهی بیــــا ، ور در پـی آهی برو
این گفت و با خودمی سرود، پروانه راگم كرده ام
مولانای جان
۹.۷k
۱۳ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.