آخرین بوسه ۷۸
ات که دلش میخواست جونگ کوک رو بزنه آروم گفت:
یا کوک...
و بعد تا اومد ادامه ی حرفش رو بزنه جونگ کوک لبش رو گرفت و شروع کرد باهاش kiss کردن
ولی ات باهاش همکاری نکرد
و بعد از مدتی جونگ کوک
لب ات رو ول کرد و گفت:
بیبی برای چی باهام همکاری نمی کنی؟
ات با تعجب گفت:
جونگ کوک مثلا ما الان اومدیم مهمونیا
راوی:
جونگ کوک تازه به خوش اومد و فهمیده بود که چیکار کرده
سرفه ی الکی ای کرد و به چهره های متعجبی که داشتن نگاش می کردن گفت:
ام خب ببخشید من تو هر جایی که باشم فکر میکنم
با ات تنهام و بی اختیار کنترلم رو از دست میدم
جیمین لبخندی زد و گفت:
جونگ کوک،خوشحالم که بعد اون اتفاقا اخلاقت مثل قبلنات شده،خوشحالم که دیگه اون آدم بد اخلاق نیستی
این داستان ادامه دارد...💜
#جونگ_کوک
#فیک
یا کوک...
و بعد تا اومد ادامه ی حرفش رو بزنه جونگ کوک لبش رو گرفت و شروع کرد باهاش kiss کردن
ولی ات باهاش همکاری نکرد
و بعد از مدتی جونگ کوک
لب ات رو ول کرد و گفت:
بیبی برای چی باهام همکاری نمی کنی؟
ات با تعجب گفت:
جونگ کوک مثلا ما الان اومدیم مهمونیا
راوی:
جونگ کوک تازه به خوش اومد و فهمیده بود که چیکار کرده
سرفه ی الکی ای کرد و به چهره های متعجبی که داشتن نگاش می کردن گفت:
ام خب ببخشید من تو هر جایی که باشم فکر میکنم
با ات تنهام و بی اختیار کنترلم رو از دست میدم
جیمین لبخندی زد و گفت:
جونگ کوک،خوشحالم که بعد اون اتفاقا اخلاقت مثل قبلنات شده،خوشحالم که دیگه اون آدم بد اخلاق نیستی
این داستان ادامه دارد...💜
#جونگ_کوک
#فیک
۱۰.۷k
۲۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.