عشق در عذاب🌈🧡
عشق در عذاب🌈🧡
اوا : بفرمایید تو
راوی : اراد و پدر مادرش نشستن اوا و مامانش تو اشپز خونه بودن
م.ا: دخترم این سینی چایی رو ببر بهشون تعارف کن
اوا: باشه
ویو اوا
سینی چایی رو به طرفشون بردم مامان بابام و مامان بابای اراد چایی برداشتن نوبت به اراد رسید
اوا: بفرمایین
اراد: نه ممنون من چایی نمیخورم
اوا: باشه
چایی اراد رو برداشتم با اینکه داغ بود با ی نفس خوردم بعد چایی خودم رو خوردم (لعنتی نسوخت هم اکنون فیلم هندی)
پ.د : خب بنظرت اقای کامرانی (فامیلی اوا اینا) پس فردا عروسی بگیریم تا شکم عروسم بزرگ نشده
پ.ا : خوبه پس زمان عروسی مشخص شد فردا برن لباس بگیرن و پس فردلش عروسی کنن برن سر خونشون
پ.د: عالیه مس همین کارو میکنیم
اوا: پس درسم ؟!
اراد: راست میگه درسمون چی ؟!
پ.د: حالا تو خیلی درسخونی (حرفی که مامانم بهم میزنه 🙃😂)
اراد: حالا هرچی
پ.ا: دیگه درس نمیخونین اوا خونه دار میشه و ارا هم میره سرکار
پ.د : اره اراد....
امید وارم خوشتون اومده باشه گلای نازم 🌈🌌🌈
پ
اوا : بفرمایید تو
راوی : اراد و پدر مادرش نشستن اوا و مامانش تو اشپز خونه بودن
م.ا: دخترم این سینی چایی رو ببر بهشون تعارف کن
اوا: باشه
ویو اوا
سینی چایی رو به طرفشون بردم مامان بابام و مامان بابای اراد چایی برداشتن نوبت به اراد رسید
اوا: بفرمایین
اراد: نه ممنون من چایی نمیخورم
اوا: باشه
چایی اراد رو برداشتم با اینکه داغ بود با ی نفس خوردم بعد چایی خودم رو خوردم (لعنتی نسوخت هم اکنون فیلم هندی)
پ.د : خب بنظرت اقای کامرانی (فامیلی اوا اینا) پس فردا عروسی بگیریم تا شکم عروسم بزرگ نشده
پ.ا : خوبه پس زمان عروسی مشخص شد فردا برن لباس بگیرن و پس فردلش عروسی کنن برن سر خونشون
پ.د: عالیه مس همین کارو میکنیم
اوا: پس درسم ؟!
اراد: راست میگه درسمون چی ؟!
پ.د: حالا تو خیلی درسخونی (حرفی که مامانم بهم میزنه 🙃😂)
اراد: حالا هرچی
پ.ا: دیگه درس نمیخونین اوا خونه دار میشه و ارا هم میره سرکار
پ.د : اره اراد....
امید وارم خوشتون اومده باشه گلای نازم 🌈🌌🌈
پ
۱.۷k
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.