فقط برای تو P15
بعد از صبحانه به هانا گفتم نایول و ببره پیش خودش خودمم رفتم بیمارستان و بعضی از اطلاعاتم مثل کپی شناسنامه و اینا رو بهشون دادم داشتم بر میگشتم بیام که توی راهرو جونگ کوک و دیدم
+جونگ کوکااا
دویدم بغلش کردم
:ات شیییی دلم برات تنگ شده بود
+منم همینطور
لپشو بوسیدم
:کی اومدی
+همین دیشب
میبینم که روانشناس شدی!
:بله دیگه...
+هی هی عشوه نیا واسه منا
:(میخنده)
+تازه قراره خودم ازپس فردا بیام اینجا
:یسسسس اینهههه
+هیسسس مردک مثلا ۲۲ سالته!
(تهیونگ)
داشتم میرفتم سمت آبدار خونه که دیدم یونا!
یونا اینجا چیکار میکرد!
یکم دیگه که دنبالش کردم دیدم رفت جونگ کوکو بغل کرد
زهر مار.....
تازه بوسشم کرد انگار نه انگار پدر بچش اینجا وایساده!
چقدر قشنگ میخندهههه!
کاش من جای کوک بودم!
اهه همه چی تقصیر خودم بود...به من چه اصلااا
وای دلم واسه دخترم تنگ شد...چقدر شبیه خودم بود....باید هر چه زودتر بیارمشون پیش خودم
امروز بعد از ظهر میرم میبینمش.رمان#تهیونگ#جونگ_کوک#بی_تی_اس#کیدراما#کی_پاپ#کیپاپ#تهکوک#فیک#جیمین#نامجون#جی_هوپ#شوگا#جین
امروز ۴ پارت میزارم
+جونگ کوکااا
دویدم بغلش کردم
:ات شیییی دلم برات تنگ شده بود
+منم همینطور
لپشو بوسیدم
:کی اومدی
+همین دیشب
میبینم که روانشناس شدی!
:بله دیگه...
+هی هی عشوه نیا واسه منا
:(میخنده)
+تازه قراره خودم ازپس فردا بیام اینجا
:یسسسس اینهههه
+هیسسس مردک مثلا ۲۲ سالته!
(تهیونگ)
داشتم میرفتم سمت آبدار خونه که دیدم یونا!
یونا اینجا چیکار میکرد!
یکم دیگه که دنبالش کردم دیدم رفت جونگ کوکو بغل کرد
زهر مار.....
تازه بوسشم کرد انگار نه انگار پدر بچش اینجا وایساده!
چقدر قشنگ میخندهههه!
کاش من جای کوک بودم!
اهه همه چی تقصیر خودم بود...به من چه اصلااا
وای دلم واسه دخترم تنگ شد...چقدر شبیه خودم بود....باید هر چه زودتر بیارمشون پیش خودم
امروز بعد از ظهر میرم میبینمش.رمان#تهیونگ#جونگ_کوک#بی_تی_اس#کیدراما#کی_پاپ#کیپاپ#تهکوک#فیک#جیمین#نامجون#جی_هوپ#شوگا#جین
امروز ۴ پارت میزارم
۱۳.۸k
۰۸ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.