𝙸'𝚖 𝙼𝚘𝚗𝚜𝚝𝚎𝚛
𝙸'𝚖 𝙼𝚘𝚗𝚜𝚝𝚎𝚛
𝙿𝚊𝚛𝚝⁴²
𝙹𝙺 𝚊𝚗𝚍 𝙷𝙰𝚈𝙾𝙾𝙽 =𝙰.𝚃🤏☻️
𝙰𝙳𝙼𝙸𝙽:𝙹𝙸𝚈𝙾𝙾𝙽🍫🦋
شهرمرزی جوسان
+اینجا کجاست؟
+اینجاشهرمرزی جوسانه
سویابا وهم و نگرانی گفت:اما جیمینا ایجوری که صددر صد
_پدر تو در یوئان و پدر من در ژاپن نفوذ زیادی دارن ...یعنی اگر اونجا پنهان بشیم کارمون ساختست ...پس ما باید به جایی بریم که فکر حتی زحمت بررسی هم بهش ندن!
_اقامتگاه لیا _
لیا:یعنی چی خواهرم با تنها پسر وزیر پارک فرار کرده؟!
ندیمه: متاسفم بانو
لیابانگرانی گفت:به پدرم بگو بیاد اینجا...زود
خبرفرار جیمین و سویا مثل بمب در پایتخت و شهر های اطراف انفجار ایجاد کرد
مطمئنا طولی نمی کشید تا این خبر به همه جای کشور برسد
مزدوران وزیر جانگ و وزیر پارک همه جا به دنبال جیمین و سویا بودند
جونگکوک و تهیونگ باید خودشان اول جیمین را پیدا می کردند وگرنه معلوم نبود این دو مرد قدرت طلب چه بلایی سرشان میاوردند
جونگکوک:ما باید هوسوک هیونگ رو بفرستیم دنبالشون
تهیونگ:درسته اون هم برادر بزرگتر سویاست هم شوهرخواهرجیمین و مهم تر اینکه ازبچگی باما بزرگ شده...اون فردمورداعتمادیه
جونگکوک و تهیونگ درحال بحث و گفتوگو بودند که پیشکار با عجله و بدون اجازه وارد شد
جونگکوک با دیدن چهره غمگین پیشکارگفت: چی شده؟اتفاقی افتاده؟
پیشکارزانو زد و گریه کنان گفت : سرورم متاسفم
جونگکوک این حرکت را وقتی از پیشکاردیده بود که میخواست خبر مرگ پدرش را دهد از روی صندلی بلند شد و گفت:چی شده پیشکار اعظم ؟
#Im_Monster
#Park_Jiyoon
𝙿𝚊𝚛𝚝⁴²
𝙹𝙺 𝚊𝚗𝚍 𝙷𝙰𝚈𝙾𝙾𝙽 =𝙰.𝚃🤏☻️
𝙰𝙳𝙼𝙸𝙽:𝙹𝙸𝚈𝙾𝙾𝙽🍫🦋
شهرمرزی جوسان
+اینجا کجاست؟
+اینجاشهرمرزی جوسانه
سویابا وهم و نگرانی گفت:اما جیمینا ایجوری که صددر صد
_پدر تو در یوئان و پدر من در ژاپن نفوذ زیادی دارن ...یعنی اگر اونجا پنهان بشیم کارمون ساختست ...پس ما باید به جایی بریم که فکر حتی زحمت بررسی هم بهش ندن!
_اقامتگاه لیا _
لیا:یعنی چی خواهرم با تنها پسر وزیر پارک فرار کرده؟!
ندیمه: متاسفم بانو
لیابانگرانی گفت:به پدرم بگو بیاد اینجا...زود
خبرفرار جیمین و سویا مثل بمب در پایتخت و شهر های اطراف انفجار ایجاد کرد
مطمئنا طولی نمی کشید تا این خبر به همه جای کشور برسد
مزدوران وزیر جانگ و وزیر پارک همه جا به دنبال جیمین و سویا بودند
جونگکوک و تهیونگ باید خودشان اول جیمین را پیدا می کردند وگرنه معلوم نبود این دو مرد قدرت طلب چه بلایی سرشان میاوردند
جونگکوک:ما باید هوسوک هیونگ رو بفرستیم دنبالشون
تهیونگ:درسته اون هم برادر بزرگتر سویاست هم شوهرخواهرجیمین و مهم تر اینکه ازبچگی باما بزرگ شده...اون فردمورداعتمادیه
جونگکوک و تهیونگ درحال بحث و گفتوگو بودند که پیشکار با عجله و بدون اجازه وارد شد
جونگکوک با دیدن چهره غمگین پیشکارگفت: چی شده؟اتفاقی افتاده؟
پیشکارزانو زد و گریه کنان گفت : سرورم متاسفم
جونگکوک این حرکت را وقتی از پیشکاردیده بود که میخواست خبر مرگ پدرش را دهد از روی صندلی بلند شد و گفت:چی شده پیشکار اعظم ؟
#Im_Monster
#Park_Jiyoon
۲.۶k
۰۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.