Part 2 Taehyung
part: 2
name: گذشته ی لعنتی
ات: تک خنده ای ممنون لونا
لونا: یااا بلند شو بریم وسایلاتو بیاریم دیگه!
ات: باشه بابا عجلت چیه
لونا: پاشوو
(ویو راوی)
سریع رفتن سوار ماشین شدن وسایلارو اوردن
و به سمت خونه حرکت کردن
لونا: ات بخدا میکشمت
ات: چرا؟!
لونا: فردا ساعت ۸ بیدارت میکنم اگه بیدار نشدی میکشمت
ات: یاااا چرا ساعت ۸
لونا: نکنه میخوای ساعت ۳ ظهر بلند بشی بری خرید و تا ۸ شب لفتش بدی نکنه زود لباس میخری خبر نداشتم؟!
ات:( خنده) نه بابا اخه من کی زود لباس گرفتم؟!
لونا: گفتم پس باید بیدار بشی
ات: هوم باشه بابا
ویو خانه
لونا و ات گرفتن خوابیدن
ــــــــــــــــــ
ساعت ۳ صبح
لونا: اخ ننه اخ واییییی ات بیدار شو یالا واییی
ات: أه چته باو بکپ دیگه
لونا: بابا دستشویی دارم داره میریزه
ات: برو دیگه باو
لونا: میترسم خووو (کیوت)
ات: باشه بابا (اخم)
ــــــــــــــــــــــــــــــ
ویو ساعت ۷:۳٠
لونا: ات بلند شو یالا بلند شو دیگه
ات: خواب الود اه ساعت مگه چنده
لونا هفت و نیم
ات: گفتی ساعت هشت بیدارم میکنی
لونا: خو احمق جانم تا صبحانه بخوریم بپوشیم میشه. هشت و نیم سریع باش
ات: باشه حداقل فقط پنج دقیقه
لونا: یااا بلند شو دیگه
ات: باشه
ــــــــــــــــــــــــــــ
موقعیت در حال خرید
لونا: ات بنظرت این لباس چطوره
ات: خیلی قشنگه قطعا این تو تنت زیباتر هم میشه (چشمک)
لونا: زهر مارمولک
ات: بدو بدو بپوش (درحال هول دادن لونا به اتاق پروف)
لونا درو باز کرد
لونا: چطوره؟!
ات: wow پراهام عالیه
لونا: عکس بگیر
ات: بابا. کشتیم هرچی میپوشی میگی عکس بگیر
لونا: خو چکار کنم باید. نشون کوک بدم ببینم میپسنده یا نه.
ات: یااا خیلی مهمه؟! حالا
لونا: عزیزم دوست پسر داشتن همینه تو که نداری انقد غر نزن
ات: خداروشکر ندارم
لونا: خفشو بابا من تاا شوهرت ندم اروم نمیگیگیرم.
ات: چشم غره اخه من کجا شوهر کجا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
موقعیت:
ساعت ۲ ظهر
لونا: یااا ات کشتیم بخدا یه چی انتخاب کن دیگه
ات: بیا بابا تنبل هنوز کلی مغازه مونده
لونا: یا بابا پاهام درد میکنه نمیتونم دیگه
ات: خانم مُسن بشین من برم بگردم
لونا: عمرا منم میام
ات: باشه بابا.
ویو ات روبروی یه ویترین مغازه با دهن باز
لونا: یا جد و اباد یا خدا چی دیدی اژدها؟!
ات: کوفت ببین چقد خوشگله
لونا: چی چیو میگی اینجا که اژدها نیست چی خوشکله مردم از ترس
ات: یکم ساکت نمیبینی چقد این لباس خوشکله
لونا: در حال غر
ات: بیا بریم بخرمیش
موقعیت رفتن به راه خانه
ات: خوب خوب همچیو خریدم
لونا: اه یا خدا اره پدرممم دراومد
ات: ساعت گرفتیم کفش لباس اکسسوری کیف دیگه چی موند؟!
لونا زهرمارمولک و چی موند زود بیدار شدیم که نخوریم تو ظهر ولی الان دیگه عصره
ات: باشه بابا انقدر شلوغش نکن تو راهیم دیگه
موقعیت خانه
لونا: ات زنگ زدم الاناست که بیاد
ات: اوک
ات: زود باش لباستو بپوش که اومد ارایشمون کرد لباسمونو با بدبختی نپوشیم
لونا: بابا ات پدرمو دراوردی فکر میکنم که عروسیه تا یه دیدار دوستانه
ات: قشنگ من ما خو با همشون تو ارتباط نیستیم همه هم از کشور های دیگه میان که دوباره رفیقا همو ببین پس باید خوب باشیم
انقدر غر نزن
ویو بعد از ارایش
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ات ممنون گلم خیلی زیبا شدیم
ارایشگر: فدات
لونا: ممنون عالی شدیم
موقعیت در حال رفتن به جشن
ویو ات
وارد محل جشن شدیم که نشستیم ولی نگاه های سنگین کسیو به خودم حس کردم که دیدم اون اون اینجا چکار میکنه
name: گذشته ی لعنتی
ات: تک خنده ای ممنون لونا
لونا: یااا بلند شو بریم وسایلاتو بیاریم دیگه!
ات: باشه بابا عجلت چیه
لونا: پاشوو
(ویو راوی)
سریع رفتن سوار ماشین شدن وسایلارو اوردن
و به سمت خونه حرکت کردن
لونا: ات بخدا میکشمت
ات: چرا؟!
لونا: فردا ساعت ۸ بیدارت میکنم اگه بیدار نشدی میکشمت
ات: یاااا چرا ساعت ۸
لونا: نکنه میخوای ساعت ۳ ظهر بلند بشی بری خرید و تا ۸ شب لفتش بدی نکنه زود لباس میخری خبر نداشتم؟!
ات:( خنده) نه بابا اخه من کی زود لباس گرفتم؟!
لونا: گفتم پس باید بیدار بشی
ات: هوم باشه بابا
ویو خانه
لونا و ات گرفتن خوابیدن
ــــــــــــــــــ
ساعت ۳ صبح
لونا: اخ ننه اخ واییییی ات بیدار شو یالا واییی
ات: أه چته باو بکپ دیگه
لونا: بابا دستشویی دارم داره میریزه
ات: برو دیگه باو
لونا: میترسم خووو (کیوت)
ات: باشه بابا (اخم)
ــــــــــــــــــــــــــــــ
ویو ساعت ۷:۳٠
لونا: ات بلند شو یالا بلند شو دیگه
ات: خواب الود اه ساعت مگه چنده
لونا هفت و نیم
ات: گفتی ساعت هشت بیدارم میکنی
لونا: خو احمق جانم تا صبحانه بخوریم بپوشیم میشه. هشت و نیم سریع باش
ات: باشه حداقل فقط پنج دقیقه
لونا: یااا بلند شو دیگه
ات: باشه
ــــــــــــــــــــــــــــ
موقعیت در حال خرید
لونا: ات بنظرت این لباس چطوره
ات: خیلی قشنگه قطعا این تو تنت زیباتر هم میشه (چشمک)
لونا: زهر مارمولک
ات: بدو بدو بپوش (درحال هول دادن لونا به اتاق پروف)
لونا درو باز کرد
لونا: چطوره؟!
ات: wow پراهام عالیه
لونا: عکس بگیر
ات: بابا. کشتیم هرچی میپوشی میگی عکس بگیر
لونا: خو چکار کنم باید. نشون کوک بدم ببینم میپسنده یا نه.
ات: یااا خیلی مهمه؟! حالا
لونا: عزیزم دوست پسر داشتن همینه تو که نداری انقد غر نزن
ات: خداروشکر ندارم
لونا: خفشو بابا من تاا شوهرت ندم اروم نمیگیگیرم.
ات: چشم غره اخه من کجا شوهر کجا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
موقعیت:
ساعت ۲ ظهر
لونا: یااا ات کشتیم بخدا یه چی انتخاب کن دیگه
ات: بیا بابا تنبل هنوز کلی مغازه مونده
لونا: یا بابا پاهام درد میکنه نمیتونم دیگه
ات: خانم مُسن بشین من برم بگردم
لونا: عمرا منم میام
ات: باشه بابا.
ویو ات روبروی یه ویترین مغازه با دهن باز
لونا: یا جد و اباد یا خدا چی دیدی اژدها؟!
ات: کوفت ببین چقد خوشگله
لونا: چی چیو میگی اینجا که اژدها نیست چی خوشکله مردم از ترس
ات: یکم ساکت نمیبینی چقد این لباس خوشکله
لونا: در حال غر
ات: بیا بریم بخرمیش
موقعیت رفتن به راه خانه
ات: خوب خوب همچیو خریدم
لونا: اه یا خدا اره پدرممم دراومد
ات: ساعت گرفتیم کفش لباس اکسسوری کیف دیگه چی موند؟!
لونا زهرمارمولک و چی موند زود بیدار شدیم که نخوریم تو ظهر ولی الان دیگه عصره
ات: باشه بابا انقدر شلوغش نکن تو راهیم دیگه
موقعیت خانه
لونا: ات زنگ زدم الاناست که بیاد
ات: اوک
ات: زود باش لباستو بپوش که اومد ارایشمون کرد لباسمونو با بدبختی نپوشیم
لونا: بابا ات پدرمو دراوردی فکر میکنم که عروسیه تا یه دیدار دوستانه
ات: قشنگ من ما خو با همشون تو ارتباط نیستیم همه هم از کشور های دیگه میان که دوباره رفیقا همو ببین پس باید خوب باشیم
انقدر غر نزن
ویو بعد از ارایش
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ات ممنون گلم خیلی زیبا شدیم
ارایشگر: فدات
لونا: ممنون عالی شدیم
موقعیت در حال رفتن به جشن
ویو ات
وارد محل جشن شدیم که نشستیم ولی نگاه های سنگین کسیو به خودم حس کردم که دیدم اون اون اینجا چکار میکنه
۷.۸k
۲۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.