Part¹⁰
Part¹⁰
ا.ت ویو:
یکی از اون افراد که زن بود گفت
:هانول این دختره دیگه کیه؟
هانول:مادر این دختره رو دیشب داخل باغ دیدم میگه که از اینده اومده
خانومه نگاهی به من کرد و گفت
مادر:من که همچین چیزی رو باور نمیکنم
هانول:مادر کاملا مشخصه نگاه کنید طرز لباس پوشیدنش با ما کاملا متفاوته
مادر:این دلیل قانع کنندهای نبود ممکنه دزد باشه
نگاهمو به خانومه دادم گفتم
ا.ت:میتونم تا حدی بهتون ثابت کنم
خانومه نگاهی بهم کرد و گفت
مادر:منتظرم
ا.ت: قبل از اینکه به گذشته سفر کنم درباره این عمارت کلی مطالب خوندم الان میخواید یه پیش بینی رو بهتون بگم؟
خانومه سری تکون داد وگفت
مادر:میشنویم
با اینکه کلی مطلب دربارهی این عمارت با مینجی خونده بودیم ولی اسم هیچ کدوم از اشخاص داخل عمارت ذکر نشده بود یکی از پیش بینی های دقیقی که مطمعن بودم درست هست رو به زبون اوردم
ا.ت:در 18 نوامبر یکی از دختر های این عمارت قراره با پسری ازدواج کنه
با حرفی که زدم تعجب کرد و گفت
مادر:میدونی اسم اون پسره چیه؟
با اعتماد به نفس گفتم
ا.ت:اسم اون پسر یون هو هستش
خانومه نگاهی به هانول کرد
مادر:هانول تو که چیزی بهش نگفتی؟
هانول:مادر من هنوز اسمش رو هم نمیدونم
خانومه سمتم برگشت و با شُک ادامه داد
مادر:واقعا تحسین برانگیزه باورم نمیشه کسی تونسته باشه به گذشته سفر کنه درست گفتی هانول قراره 18 نوامبر ازدواج کنه
لبخندی ملیح از پیروزی زدم و نگاهی به بقیه افراد کردم همه در عجب بودن که نگاهم روی ارباب این عمارت قفل شد بی توجه به حرفایی که زدم داشت در کمال خونسردی صبحانش رو میخورد با تکون هایی که هانول بهم داد به خودم اومدم و سمتش چرخیدم
هانول:بخور که کلی سوال ازت دارم
ا.ت:سوال چه سوالی
هانول:خودت میفهمی
و شروع کرد به خوردن و منم شروع کردم صبحونه خیلی خوشمزه و لاکچری بود صبحانه تو غذا های سفید و بلوری شکل سرو میشدن کنار بشقاب ها انواع قاشق ، چنگال و کارد بودن
من کروسان گرم و تازه با روکش شکلاتی با تکه های توت فرنگی همراه با یه شیر گرم خوردم و کاملا سیر شدم
بعد از اتمام صبحانه هانول بلند شد و تعظیم کرد منم از جام بلند شدم تعظیم کردم و یه تشکر ریزی هم کردم که هانول ریز خندید در حالی که از سالن خارج میشدیم با خنده گفت
هانول:دختر چرا دیگه تشکر میکنی؟
با تعجب نگاهش کردم
ا.ت:یعنی نباید تشکر کنم؟
سری به معنی نه تکون داد
هانول:نه ما اینجا یه قانون داریم که نباید تشکر کنیم بجاش یه جور دیگه تشکر میکنیم
ا.ت:چجوری؟
هانول:
ادامه دارد
شرط:
لایک ۱۰ کامنت ۱۲
منتظرم✨
🍷حمایت فراموش نشه🍷
ا.ت ویو:
یکی از اون افراد که زن بود گفت
:هانول این دختره دیگه کیه؟
هانول:مادر این دختره رو دیشب داخل باغ دیدم میگه که از اینده اومده
خانومه نگاهی به من کرد و گفت
مادر:من که همچین چیزی رو باور نمیکنم
هانول:مادر کاملا مشخصه نگاه کنید طرز لباس پوشیدنش با ما کاملا متفاوته
مادر:این دلیل قانع کنندهای نبود ممکنه دزد باشه
نگاهمو به خانومه دادم گفتم
ا.ت:میتونم تا حدی بهتون ثابت کنم
خانومه نگاهی بهم کرد و گفت
مادر:منتظرم
ا.ت: قبل از اینکه به گذشته سفر کنم درباره این عمارت کلی مطالب خوندم الان میخواید یه پیش بینی رو بهتون بگم؟
خانومه سری تکون داد وگفت
مادر:میشنویم
با اینکه کلی مطلب دربارهی این عمارت با مینجی خونده بودیم ولی اسم هیچ کدوم از اشخاص داخل عمارت ذکر نشده بود یکی از پیش بینی های دقیقی که مطمعن بودم درست هست رو به زبون اوردم
ا.ت:در 18 نوامبر یکی از دختر های این عمارت قراره با پسری ازدواج کنه
با حرفی که زدم تعجب کرد و گفت
مادر:میدونی اسم اون پسره چیه؟
با اعتماد به نفس گفتم
ا.ت:اسم اون پسر یون هو هستش
خانومه نگاهی به هانول کرد
مادر:هانول تو که چیزی بهش نگفتی؟
هانول:مادر من هنوز اسمش رو هم نمیدونم
خانومه سمتم برگشت و با شُک ادامه داد
مادر:واقعا تحسین برانگیزه باورم نمیشه کسی تونسته باشه به گذشته سفر کنه درست گفتی هانول قراره 18 نوامبر ازدواج کنه
لبخندی ملیح از پیروزی زدم و نگاهی به بقیه افراد کردم همه در عجب بودن که نگاهم روی ارباب این عمارت قفل شد بی توجه به حرفایی که زدم داشت در کمال خونسردی صبحانش رو میخورد با تکون هایی که هانول بهم داد به خودم اومدم و سمتش چرخیدم
هانول:بخور که کلی سوال ازت دارم
ا.ت:سوال چه سوالی
هانول:خودت میفهمی
و شروع کرد به خوردن و منم شروع کردم صبحونه خیلی خوشمزه و لاکچری بود صبحانه تو غذا های سفید و بلوری شکل سرو میشدن کنار بشقاب ها انواع قاشق ، چنگال و کارد بودن
من کروسان گرم و تازه با روکش شکلاتی با تکه های توت فرنگی همراه با یه شیر گرم خوردم و کاملا سیر شدم
بعد از اتمام صبحانه هانول بلند شد و تعظیم کرد منم از جام بلند شدم تعظیم کردم و یه تشکر ریزی هم کردم که هانول ریز خندید در حالی که از سالن خارج میشدیم با خنده گفت
هانول:دختر چرا دیگه تشکر میکنی؟
با تعجب نگاهش کردم
ا.ت:یعنی نباید تشکر کنم؟
سری به معنی نه تکون داد
هانول:نه ما اینجا یه قانون داریم که نباید تشکر کنیم بجاش یه جور دیگه تشکر میکنیم
ا.ت:چجوری؟
هانول:
ادامه دارد
شرط:
لایک ۱۰ کامنت ۱۲
منتظرم✨
🍷حمایت فراموش نشه🍷
۴۸۳
۲۹ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.