پارت ۳۳ : عشق و سرنوشت
جونگ کوک : اون اشغال فقط از روی هوس گندم میخواد ولی تا من زنده نمیزارم نوک انگشتشم لمس کنه
یونگی : هی بچه ها یه لحظه بیاید اینجا
جونگ کوک : وایی نه بازم داره خواب بد میبینه خدایا اینا چی میکشن نه توی خواب ارامش دارن نه بیداری
گندم : تورو خدا ولم کن کثافت نزدیکم نیا من هنوز دخترم میخوام زندگی کنم نه ولم کن نهههه
جونگ کوک : هی گندم اروم باش
گندم : اون عوضی هق هق چرا ولم نمکنه خدایا ازش بدم میاد
جونگ کوک : اروم باش تا وقتی که این هفت تا مرد دو کنار خودت داری دیگه از هیچی نترس
گندم : هق ازش بدم میاد حتی توی خوابم صحنه هایی رو میبینم که میخواد بهم دست بزنه
جونگ کوک در حالی که گندم رو توی بغلش جا میداد گفت : اروم باش دیگه بهش فکر نکن چون فقط خودت اسیب میبینی
( ۱۰ دقیقه ی بعد )
جین : خوابید
جونگ کوک : اره بیاید دیگه بریم بیرون
نامجون : پسرا یه لحظه بیاید
یونگی : بیاید بریم پایین اینجا صدامون میپیچه ممکنه اذیت شن
نامجون : راست میگه بیاید بریم پایین
جین : خب بگو
نامجون : کمپانی موافقت کرده که دخترا رو به عنوان عضو های جدید ببریم فقط گفته باید امیدوار باشیم ارمی ها قبولش کنن چون در این صورت دیگه عضو رسمی ما شناخته میشن
جونگ کوک : این عالیه اونوقت کنارمونن و ما میتونیم ازشون مراقبت کنیم
نامجون : دقیقا ولی تا خودشون نخوان نمیشه
تهیونگ : پس طراحی لباسشون چی میشه اونها عاشق این کارن
جیمین : ببین اگه اونها عضو هشتم و نهم باشن میتونن با توجه به موقعیت ها مون جاهایی که میریم میتونن به سلیقه خودشون برامون لباس طراحی کنن
جیهوپ : این فکر عالیه
یونگی : پاشید العان بریم بخوابیم صبح میتونیم بهشون بگیم و نظرشون رو بپرسیم
جونگ کوک : موافقم پاشید بریم و گرنه از خستگی همینجا غش میکنم
با این حرف جونگ کوک همه زدن زیر خنده و رفتن طبقه بالا
جین : عالیه اینجا ۱۰ تا اتاق داره دوتا برای دخترا ۸ ا میمونه و مافقط ۷ تا شو میخوایم پس بدوید برید هر کدومتون یه اتاق بردارید
یونگی : واییی اتاق من عالیه یه تخت بزرگ دونفره داره خیلی نرمه اگه العان بخوابم مطمعنن تا ماه دیگه خوابم
جونگ کوک : یاااااا هیونگ بگیر بخواب دیگه خسته نشدی
یونگی : باشه فعلا
( از زبان گندم )
صبح بود بیدار شدم دیدم ساعت ۵ صبحه خیلی پر انرژی بودم امکان نداشت دیگه خوابم ببره وایسا ببینم من دیشم با گندم جلوی تلویزیون خوابمون یرد العان چرا اینجام
با یاد اوری دیشب اینکه جونگ کوک و بغل کرده بودم میخواستم از خجالت زمین دهن وا کنه و من برم توش
گیسو : اااا سلام بیدار شدی میگم تو دیشب منو بردی توی اتاقم
گندم : نه فک کنم یکی از اعضا بوده
گیسو : وایی نه صبر کنم من دیشب خواب بد دیدم و تهیونگ منو بغل کرد
گندم : یعنی چی منم دیشب خواب بد دیدم و
یونگی : هی بچه ها یه لحظه بیاید اینجا
جونگ کوک : وایی نه بازم داره خواب بد میبینه خدایا اینا چی میکشن نه توی خواب ارامش دارن نه بیداری
گندم : تورو خدا ولم کن کثافت نزدیکم نیا من هنوز دخترم میخوام زندگی کنم نه ولم کن نهههه
جونگ کوک : هی گندم اروم باش
گندم : اون عوضی هق هق چرا ولم نمکنه خدایا ازش بدم میاد
جونگ کوک : اروم باش تا وقتی که این هفت تا مرد دو کنار خودت داری دیگه از هیچی نترس
گندم : هق ازش بدم میاد حتی توی خوابم صحنه هایی رو میبینم که میخواد بهم دست بزنه
جونگ کوک در حالی که گندم رو توی بغلش جا میداد گفت : اروم باش دیگه بهش فکر نکن چون فقط خودت اسیب میبینی
( ۱۰ دقیقه ی بعد )
جین : خوابید
جونگ کوک : اره بیاید دیگه بریم بیرون
نامجون : پسرا یه لحظه بیاید
یونگی : بیاید بریم پایین اینجا صدامون میپیچه ممکنه اذیت شن
نامجون : راست میگه بیاید بریم پایین
جین : خب بگو
نامجون : کمپانی موافقت کرده که دخترا رو به عنوان عضو های جدید ببریم فقط گفته باید امیدوار باشیم ارمی ها قبولش کنن چون در این صورت دیگه عضو رسمی ما شناخته میشن
جونگ کوک : این عالیه اونوقت کنارمونن و ما میتونیم ازشون مراقبت کنیم
نامجون : دقیقا ولی تا خودشون نخوان نمیشه
تهیونگ : پس طراحی لباسشون چی میشه اونها عاشق این کارن
جیمین : ببین اگه اونها عضو هشتم و نهم باشن میتونن با توجه به موقعیت ها مون جاهایی که میریم میتونن به سلیقه خودشون برامون لباس طراحی کنن
جیهوپ : این فکر عالیه
یونگی : پاشید العان بریم بخوابیم صبح میتونیم بهشون بگیم و نظرشون رو بپرسیم
جونگ کوک : موافقم پاشید بریم و گرنه از خستگی همینجا غش میکنم
با این حرف جونگ کوک همه زدن زیر خنده و رفتن طبقه بالا
جین : عالیه اینجا ۱۰ تا اتاق داره دوتا برای دخترا ۸ ا میمونه و مافقط ۷ تا شو میخوایم پس بدوید برید هر کدومتون یه اتاق بردارید
یونگی : واییی اتاق من عالیه یه تخت بزرگ دونفره داره خیلی نرمه اگه العان بخوابم مطمعنن تا ماه دیگه خوابم
جونگ کوک : یاااااا هیونگ بگیر بخواب دیگه خسته نشدی
یونگی : باشه فعلا
( از زبان گندم )
صبح بود بیدار شدم دیدم ساعت ۵ صبحه خیلی پر انرژی بودم امکان نداشت دیگه خوابم ببره وایسا ببینم من دیشم با گندم جلوی تلویزیون خوابمون یرد العان چرا اینجام
با یاد اوری دیشب اینکه جونگ کوک و بغل کرده بودم میخواستم از خجالت زمین دهن وا کنه و من برم توش
گیسو : اااا سلام بیدار شدی میگم تو دیشب منو بردی توی اتاقم
گندم : نه فک کنم یکی از اعضا بوده
گیسو : وایی نه صبر کنم من دیشب خواب بد دیدم و تهیونگ منو بغل کرد
گندم : یعنی چی منم دیشب خواب بد دیدم و
۸.۴k
۱۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.