منو یادت میاد ؟
پارت ۱۱
(فلش بک به چند روز بعد ، روز کنسرت)
تو این چند روز اتفاق خاصی نیوفتاد یعنی بهتر بگم اصلا حوصله نداشتم از خونه برم بیرون . بابا و شاهین که اگه صبح میرفتن تا شب دیر وقت بر نمیگشتن ، مامان هم بخاطر من همش خونه بود ، از اون یونگی هم که خبری نیست ، نه به اون ناراحتیش موقع دیدنم نه به این چند روز که اصلا زحمت زنگ زدن به خودش نداد مثلا دوستم بوده ، اصن من چرا دارم به اون فکر میکنم پاشم برم برای کنسرت آماده شم
تو این چند روز یه بلیط کنسرت بی تی اس هم خریدم بخاطر مونا اونم گیر داده .....
فلش بک
آماده شدم و تو آینه نگاهی به خودم انداختم عجب خوشکلم من (اعتماد به نفسش رو برم)
موهام که تا زانوهام بود رو خرگوشی بسته بودم و خیلی خوشکل شده بود آرایشمم زیاد نبود
به سمت محل کنسرت حرکت کردم
فلش بک به موقع کنسرت
یه مدتی بود که همه منتظر بودیم بیان از لحظهای که پام و تو کنسرت گذاشته بودم با مونا ویدیو کال گرفته بودم
- میگم مونا اینا چرا نمیان حوصلم سر رفت
مونا : صب کن بابا الان میان
- اووووووف
مونا : مرض ، میگم یه سوال ؟!
- بنال !
مونا : چجوری تونستی بلیط صندلی های ردیف اول رو بخری ؟
- به روش خودم به ربط نداره
مونا : اوهو اینم که بی اعصاب
تا خواستم جوابشو بدم آهنگ بخش شد جیغ آرمی ها هوا رفت یعنی همون لحظه شیش تا سکته خفیف رو رد کردم چه خبره کر شدم
بیخیال شدم خواستم ببینم کین که چشمم به یونگی افتاد فک کردم خیالاتی شدم ولی نه خودش بود حتی بقیه اعضا هم همون پسرای اون شب بودن
داشتم با تعجب نگا میکردم یه با دو گوشی به بدست نمی دونستمچیکار کنم مونا هم که داشت خودشو جر میداد دیگه واقعا داشتم دیوونه میشدم ...
..................................
اجرای اول تموم شد و برای اجرای دوم اومدن جلوتر وسطای اجرا بود که دیدم یونگی داره میاد سمت من خواستم صورتم رو بپوشونم که با دوتا گوشی ( اگه نفهمیدین دوتا گوشی برای چی ، یکی برای ویدیو کال با مونا و یکی برای فیلم برداری کنسرت ) نتوستم تا چشمش به من خورد مثل مسخ شده ها نگام میکرد مونا هم که کارش از جر گذشته بود داشت جیغ میکشید
..................................
آخرای کنسرت بود یعنی دیگه امکان نداشت دستام مثل قبل بشه تو این مدت هم نگاه یونگی فقط رو من بود و بیشتر میومد سمت من . وقتی کنسرت تموم شد رفتم بیرون و داشتم قدم میزدم و به تشکرای پی در پی مونا گوش میدادم که دست یکی رو ، رو شونم حس کردم وقتی برگشتم یه مرد بود با ماسک و کلاه یه لحظه ترسیدم اما نشون ندادم به مونا گفتم شارژ ندارم و گوشی رو قطع کردم . خواستم بیخیال رد بشم اما نذاشت به انگلیسی چون کرهای بلد نبودم گفتم : کاری دارین ؟
ماسکشو یه لحظه پایین کشید که دیدم ........
ادامه دارد
لایک کن بهم انرژی بده تا بهتر ادامه بدم
#بی_تی_اس #فیک #یونگی #رمان #شوگا
#BTS #Suga
(فلش بک به چند روز بعد ، روز کنسرت)
تو این چند روز اتفاق خاصی نیوفتاد یعنی بهتر بگم اصلا حوصله نداشتم از خونه برم بیرون . بابا و شاهین که اگه صبح میرفتن تا شب دیر وقت بر نمیگشتن ، مامان هم بخاطر من همش خونه بود ، از اون یونگی هم که خبری نیست ، نه به اون ناراحتیش موقع دیدنم نه به این چند روز که اصلا زحمت زنگ زدن به خودش نداد مثلا دوستم بوده ، اصن من چرا دارم به اون فکر میکنم پاشم برم برای کنسرت آماده شم
تو این چند روز یه بلیط کنسرت بی تی اس هم خریدم بخاطر مونا اونم گیر داده .....
فلش بک
آماده شدم و تو آینه نگاهی به خودم انداختم عجب خوشکلم من (اعتماد به نفسش رو برم)
موهام که تا زانوهام بود رو خرگوشی بسته بودم و خیلی خوشکل شده بود آرایشمم زیاد نبود
به سمت محل کنسرت حرکت کردم
فلش بک به موقع کنسرت
یه مدتی بود که همه منتظر بودیم بیان از لحظهای که پام و تو کنسرت گذاشته بودم با مونا ویدیو کال گرفته بودم
- میگم مونا اینا چرا نمیان حوصلم سر رفت
مونا : صب کن بابا الان میان
- اووووووف
مونا : مرض ، میگم یه سوال ؟!
- بنال !
مونا : چجوری تونستی بلیط صندلی های ردیف اول رو بخری ؟
- به روش خودم به ربط نداره
مونا : اوهو اینم که بی اعصاب
تا خواستم جوابشو بدم آهنگ بخش شد جیغ آرمی ها هوا رفت یعنی همون لحظه شیش تا سکته خفیف رو رد کردم چه خبره کر شدم
بیخیال شدم خواستم ببینم کین که چشمم به یونگی افتاد فک کردم خیالاتی شدم ولی نه خودش بود حتی بقیه اعضا هم همون پسرای اون شب بودن
داشتم با تعجب نگا میکردم یه با دو گوشی به بدست نمی دونستمچیکار کنم مونا هم که داشت خودشو جر میداد دیگه واقعا داشتم دیوونه میشدم ...
..................................
اجرای اول تموم شد و برای اجرای دوم اومدن جلوتر وسطای اجرا بود که دیدم یونگی داره میاد سمت من خواستم صورتم رو بپوشونم که با دوتا گوشی ( اگه نفهمیدین دوتا گوشی برای چی ، یکی برای ویدیو کال با مونا و یکی برای فیلم برداری کنسرت ) نتوستم تا چشمش به من خورد مثل مسخ شده ها نگام میکرد مونا هم که کارش از جر گذشته بود داشت جیغ میکشید
..................................
آخرای کنسرت بود یعنی دیگه امکان نداشت دستام مثل قبل بشه تو این مدت هم نگاه یونگی فقط رو من بود و بیشتر میومد سمت من . وقتی کنسرت تموم شد رفتم بیرون و داشتم قدم میزدم و به تشکرای پی در پی مونا گوش میدادم که دست یکی رو ، رو شونم حس کردم وقتی برگشتم یه مرد بود با ماسک و کلاه یه لحظه ترسیدم اما نشون ندادم به مونا گفتم شارژ ندارم و گوشی رو قطع کردم . خواستم بیخیال رد بشم اما نذاشت به انگلیسی چون کرهای بلد نبودم گفتم : کاری دارین ؟
ماسکشو یه لحظه پایین کشید که دیدم ........
ادامه دارد
لایک کن بهم انرژی بده تا بهتر ادامه بدم
#بی_تی_اس #فیک #یونگی #رمان #شوگا
#BTS #Suga
۷.۱k
۲۲ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.