ماه و ریون پارت ۱۲ 🌙 ♡
ریون : خواب بودم که یهو صدایه ترسناکی اومد منو تهیونگ از خواب پریدیم و دويدیم بیرون که دیدیم مونا زنده ست !
مونا : منننن به همیننننن راحتیااااا ولتووون نمیکنممممم .
ریون : یهو خواست به تهیونگ چاقو بزنه که من پریدم جلو و خودم آسیب دیدم تهیونگ همونجا کلا مونا رو کشت تهیونگ با گریه منو بغل کرد و هی اسممو صدا میزد ...
ریون : تهیونگ گریه نکن مراقب سوهو و کیراز باش باشه ؟
تهیونگ: من بدون تو چیکار کنم ؟
ریون : به هر حال مراقبشون باش من همیشه مراقبتم تهیونگ!
تهیونگ: ریووووننننن
کیراز و سوهو : مامااااااننننن .
* ریون اونجا به آرزوش رسید و چشماش برايه همیشه بسته شد ولی نه در واقعیت !
ادامه دارد ....
بچه ها پایانش قشنگه واستون یه توضیح بدم ریون اینجا از خواب میپره یعنی تمام این اتفاقاتی که افتاده خواب بوده که ریون میبینه و پارت بعد میفهمید چه خبره ....
مونا : منننن به همیننننن راحتیااااا ولتووون نمیکنممممم .
ریون : یهو خواست به تهیونگ چاقو بزنه که من پریدم جلو و خودم آسیب دیدم تهیونگ همونجا کلا مونا رو کشت تهیونگ با گریه منو بغل کرد و هی اسممو صدا میزد ...
ریون : تهیونگ گریه نکن مراقب سوهو و کیراز باش باشه ؟
تهیونگ: من بدون تو چیکار کنم ؟
ریون : به هر حال مراقبشون باش من همیشه مراقبتم تهیونگ!
تهیونگ: ریووووننننن
کیراز و سوهو : مامااااااننننن .
* ریون اونجا به آرزوش رسید و چشماش برايه همیشه بسته شد ولی نه در واقعیت !
ادامه دارد ....
بچه ها پایانش قشنگه واستون یه توضیح بدم ریون اینجا از خواب میپره یعنی تمام این اتفاقاتی که افتاده خواب بوده که ریون میبینه و پارت بعد میفهمید چه خبره ....
۱.۹k
۱۳ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.